مشکل وهابیت از چیست







«تعصّب» در عرف زمان ما به «اعتقاد و پاى بندى شديد نسبت به چيزى» گفته مى شود، خواه يك امر اعتقادى مربوط به مبدأ و معاد باشد، يا يك مسأله اخلاقى، و يا نوعى آداب و رسوم يك قوم و قبيله، و يا حتّى دفاع از يك فرد خاص.
از كلمات اميرمؤمنان على(عليه السلام) در نهج البلاغه در خطبه قاصعه(1) استفاده مى شود كه تعصّب در گذشته نيز مفهومى قريب به معنى امروزى داشته است ولى آن حضرت تعصّب را به دو گونه تفسير فرموده : تعصّب ممدوح و مثبت، و تعصّب مذموم و منفى.
در مورد تعصّب منفى تعصّب ابليس را يادآور مى شود كه او را از سجده بر آدم منع كرد. امام(عليه السلام) او را پيشواى متعصّبان جهان، نام مى نهد، و مى فرمايد:
«فَعَدُوُّاللهِ (ابليس) إِمامُ الْمُتَعَصِّبِينَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِينَ... ; دشمن خدا ابليس پيشواى متعصّبان و سلف مستكبران است».(2)
و در مورد تعصّب ممدوح مى فرمايد:
«فَإنْ كانَ لابُدَّ مِنَ العَصَبِيَّةِ فَلْيَكُنْ تَعَصُّبُكُمْ لِمَكارِمِ الْخِصالِ وَ مَحامِدِ الاَْفْعالِ;(3) هرگاه ناگزير از تعصّب هستيد تعصّب شما براى به دست آوردن صفات نيك و كارهاى خوب باشد».
تعصّب مذموم همواره آميخته با جمود فكرى و يك جانبه نگرى و پيشداورى هاى غير منطقى است و هميشه ـ به خصوص در عصر ما ـ سبب نفرت و عقب افتادگى است.
نشانه اين نوع تعصّب، موضع گيرى هاى تند و خشن و گاه خونريزى و غارت اموال، و تحقير ديگران، و توسّل به كلمات زشت و تند و توهين آميز است.
اين گونه متعصّبان كمترين ارزشى براى افكار ديگران قائل نيستند و گوش شنوايى براى دلايل مخالفان خود ندارند و متكبّر وخودبرتر بين هستند.
تمام آنچه گفته شد در سخنان «وهّابيان افراطى» و اعمالشان و متأسّفانه در كتب پيشواى اين گروه ديده مى شود كه بعضى از نمونه هاى آن گذشت كه به اندك چيزى مسلمانان را مشرك مى خواند و خون و مالشان را مباح مى شمرد.
كسى كه علما و بزرگان مخالف خود را «جُهّال» خطاب مى كند و به آنها «أيّها المشرك» مى گويد، و هر كس سخنان او را نپذيرد كافر و مهدور الدم مى داند(4) ، آيا آماده بحث و گفتگوهاى منطقى و «مجادلة بالّتى هِىَ أحسن» است؟
قرآن مجيد افراد متعصّب را كه گوش شنوا براى شنيدن سخنان ديگران ندارند، جزء بندگان صالح پروردگار نمى داند چرا كه مى گويد:
(فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الاَْلْبَابِ).(5)
مفهوم اين آيه آن است كه افراد مخالف اين روش، عباد صالح خدا نيستند.
قرآن كسانى را كه به هنگام سخن گفتن پيامبران پيشين، انگشت در گوش خود مى گذاردند تا سخنان آنها را نشنوند، سخت نكوهش مى كند، و شكايت نوح را از امّت خود چنين بيان مى دارد:
(وَإِنِّى كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِى آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَاراً)(6)
«و من هر زمان آنها را دعوت كردم كه (ايمان بياورند) تا آنها را بيامرزى، انگشتان خويش را در گوشهايشان نهاده و لباس هايشان را بر خود مى پيچيدند، در مخالفت اصرار مىورزيدند و به شدّت استكبار مى كردند».
در گذشته در محيط «مكّه» و «مدينه» و در كلّ «حجاز» هر گونه نقد علمى از عقايد وهّابيّت ممنوع بود و متعصّبان وهّابى اجازه نمى دادند حتّى نقدهاى علمى توأم با احترام در آنجا منتشر شود و سانسور شديدى بر ورود هرگونه كتاب حتّى از كشورهاى اسلامى مانند «مصر» حكم فرما بود (و متأسّفانه هنوز هم ادامه دارد)، و اگر چيزى بر خلاف اين اصل ديده شود، استثنايى است.
بديهى است با اين وضع، آنها هرگز از حالت جمود خود خارج نمى شوند و از اشكالات و نقدهاى منطقى كه سبب پيشرفت فكرى آنان مى گردد، بهره نمى گيرند.
نكته جالب اين كه كتابخانه هاى ما شيعيان مملو است از كتب اهل سنّت و حتّى كتب وهّابيان و هيچ ترسى از وجود اين كتاب ها بر مذهب خود نداريم، در حالى كه كمتر كتابخانه اى در عربستان مى يابيد كه كتب شيعه را داشته باشد (گاهى حتّى يك كتاب!) تا چه رسد به كتب نقد وهّابى گرى! چرا آنها اين قدر مى ترسند و ما نمى ترسيم؟ جوابش را وجدان خوانندگان محترم خواهد داد!
اين گونه تعصّب ها در هيچ زمان مقبول نبوده تا چه رسد در عصر ما، به همين دليل حاميان اين گونه تعصّب ها بايد بساط خود را جمع كنند و به گذشته تاريخ ملحق شوند!
جوانان وهّابى حق دارند از بزرگترهاى خود در اين باره سؤال كنند كه چرا كتب ساير مذاهب اسلامى و كتب نقد علمى و منطقى وهّابيّت در اختيار آنها نيست؟!
ولى همان گونه كه جلوتر نيز اشاره شد، اين سخت گيرى ها و تعصّب خشك در قشر معتدل و روشن فكر وهّابى كمتر ديده مى شود و براى گفتمان هاى منطقى با ديگران اعلام آمادگى كرده اند و اين طليعه پربركتى است.

____________________________________________________________

منابع و مآخذ :
1. نهج البلاغه، خطبه 192 (خطبة القاصعة).
3 و 2 . نهج البلاغه، خطبه 192 .
4. مدارك آن گذشت.
5. زمر، آيه 17-18.
6. نوح، آيه 7 .

پیدا شدن اجساد شیعیان کشته شده به دست وهابیون


اجساد شهدایی که روزانه در کشورهای عراق پاکستان یمن به خاطر دوست داشتن انسانیت مهر محبت کمال ورزی به دست کوردلان و لکه های ننگین تاریخ کشته شده وبعدا پیدا میشوند

به خاطر چه جیزی کشته میشویدا ی شیعیان


به خاطر دوست داشتن انسانیت مهر محبت کمال ورزی به انسانیت و علاقه به انسان کاملی همچون امام علی (علیه السلام) رسیدگیتان به فقرا استکبار ستیزیتان همه و همه موجب شده تا اهریمنیان شما را لگد کوب وغریبانه بکشندتان ...... به نظر شمای خواننده علت کشتن شیعیان چیست مننتظر نظراتتان هستم

*منکران امام علی (علیه السلام) بخوانند و بر کوریشان بیفزایند


عهد نامه ی مالک اشتربه عنوان یک سند رسمی ابدی برای برنامه های حکومتی تدوین شد,به سرعت,دنیابه طرف علی (ع)می آید.


نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر به عنوان تنها مرجع عدالت گستر جهان در طول تاریخ انسانیت در سازمان ملل متحد به ثبت رسید.
به گزارش خبر گزاری جمهوری اسلامی از عراق ، تولیت آستانه مقدس مسجد ورثا عراق اعلام کرد ، سازمان ملل متحد نامه حضرت علی علیه السلام به « مالک اشتر » را به عنوان تنها مرجع و سند عدالت گستر در طول تاریخ بشریت ثبت کرده است . استاد جلال ادین صغیر در مصاحبه با تلوزیون اطلاع رسانی عراق گفت : متن نامه امام علی (ع) که در مورد ارزیابی نخبگان ادیان مختلف قرار گرفته است به عنوان رمز عدالت و مصداق یک حاکم سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی بی سابقه در طول عمر بشر شناخته شده است. استاد الصغیر افزود: مطالعه زندگی امام علی علیه السلام کارشناسان سازمان ملل متحد راشگفت زده کرده و به همین دلیل این نهاد ، نامه این بزرگوار را به « مالک اشتر » برای رهبری مصر را ، مهمترین « سند دادگستری بی نظیر در طول جهان بشریت » شناخته شده است

نگاهی به روایت لو لا علی در منابع اهل سنت و شیعه






درروایاتی ازپیغمبر اکرم (ص)رسیده که فرمود:لولا علی لم یعرف المومنون

بعدی ((اگر علی نبود اهل ایمان پس از من شناخته نمی شدند.))روایت با این مضمون در مصادر زیادی از کتب شیعه وسنی نقل شده است,

در مناقب محمد بن سلیمان کوفی ج 1,ص 250 آمده که پیامبر (ص)به علی

(ع)فرمود:سینه ی تو همچون صندوق همه اسرار من است ,فرزندان تو فرزندان من هستندوتو وعده های مرا تحقق می دهی وتوبر حق هستی,درامت من کسی همتراز تونیست,حق بر زبانت وبر قلبت ومیان چشمانت قرار دارد,ایمان با گوشت وخون تو آمیخته همانطور که با گوشت وخون من آمیخته,دشمن توهرگز بر حوض کوثر وارد نمی شود,دوست توهرگز از من فردا جدا نیست تاهمراه توبرحوض وارد شود)).

آنگاه علی (ع)به سجده افتاد وگفت:خداراسپاس که با اسلام بر من نعمت دادوقرآن رابه من تعلیم نمودومرا نزد بهترین خلق ,خاتم انبیاء وسرور رسولان عالم محبوب نمودواینها همه ازفضل واحسان او بر من می باشد))آن گاه پیامبر (ص)فرمود((یاعلی اگر تو نبودی اهل ایمان پس از من شناخته نمی شدند))

همین محمد بن سلیمان نظیر این حدیث رادرج 1,ص 410,ومرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی ص343,حسن بن سلیمان حلی در کتاب محتضر ,سید هاشم بحرانی در مدینه المعاجز ج 2,ص 395و423,علا مه ی مجلسی در بحارج33,ص 325,ج38,ص115وج40,ص55,محمدبن جریر رستم آملی در ر المسترشدص636وقاضی نعمان درشرح الاخبارج3,ص443و...نقل کرده اند.

اسناد حدیث ثقلین


مسلم درکتاب صحیح ,ج 7,ص122می گوید:این حدیث ثقلین ,صحیح است,ابن عبدریه


درعقدالفرید,ج2,ص158و346وابن حجردرالصواعق المحرقه ص 75,87,90


و...,ابوداود درصحیح خود,ترمذی درسنن خودجزودوم ص 307,نسائی درخصائص


ص30,امام حنبل درج3,مسند ص14و17,حاکم درج3,مستدرک ص 109,حافظ


ابونعیم اصفهانی در حلیه الاولیاءج1,ص 355,سبط ابن جوزی در تذکره ص


182,ابن اثیرجزری أسدالغابه,ج2,ص12,نورالدین مالکی درص 25,فصول


المهمه,محمدبن یوسف گنجی در کفایه المطالب ص130,فخر رازی ,در تفسیر,ج


3,ص18,محمدبن سعدکاتب درطبقات ج 4,ص8,ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه ج6 ص130.


علماء الوهابیه می گویند*


درجزء دوم,ص 120,نقل می کند که وقتی مطربان وبازیگرانی که طبل ودهل می زنندوارد مدینه شدند,سروصدایش به خانه ی پیامبر(ص)رسیدعایشه خودش را برای پیغمبر(ص)به تعبیر عامیانه لوس کرد که من می خواهم تماشا کنم ,پیغمبر(ص)هم آمدوعایشه را روی دوش خود سوارکرد,وبه کنار دیوار بردتا عایشه اینها را تماشا کند,مسلم هم بابی دارد در جلد اول به نام ((باب الرخصة فی لعب العبد))درآنجا همین حدیث رااز ابوهریره نقل میکند.

*وهابی ها باتحریف کتب به دنبال چه هستند.



دائما چاپ هارا عوض می کنند ضمن این که شنیده ام در مصر,کویت وعربستان بسیاری ازکتابهای قدیمی اهل سنت را دست کاری می کنند وگاهی کلمه علی رابرمی دارند وکلمه ی ابوبکر رامی گذارند-چنین شنیده ام که اگر چنین هست فقط باید از خدا رسوایی آنها را بخواهیم-

باکمی دقت معلوم می شود که اینکارها به خاطر کمال تعصب بوده است اینها در قلبشان درجه ای از عداوت هستکه کورشان کرده

*داستانهای تخیلی وهابیان در مورد حضرت موسی(علیه السلام)



درجلد اول بخاری ص158وجلد دوم ص163آورده شده است که :عزرائیل رفت جان موسی(ع)رابگیرد,حضرت موسی(ع)حاضرنشد وبگو ومگوشدو...موسی عصبانی شد,سیلی به صورت عزرائیل زد,یک چشم عزرائیل کور شدپیش خدا رفت وگله کرد,خدا هم گفت:دیگر علنی نروی جان مردم رابگیری,مخفیانه بروتا ازکسی کتک نخوری إإإ

حدیث دیگر:موسی رفت آب تنی کند ,لباس خود را روی سنگی گذاشت,وقتی از آب بیرون آمدوخواست لباسش رابردارد که ناگهان سنگ به حرکت درآمدولباس موسی راهم برد,موسی لخت به دنبال سنگ می دوید وداد می زد((ثوبی حجر,ثوبی حجر)),سیوطی هم این حدیث رانقل کرده است چنانکه این حدیث راصحیح مسلم نیز در جلد دوم در فضایل موسی (ع)جزو فضایل آن حضرت شمرده اندکه موسی(ع)لخت شده است إچرا؟إ برای اینکه حرف هایی در مورد موسی(ع)می زدند,خدا خواست اورا لخت به مردم نشان دهدإ

-همین طور روایات درباره ی دیدن خداوندبه چشم,در صحیح بخاری,ج1,باب فضل سجودعج4.ص92,وازاین قبیل داستانها که بهتر بود ایشان در هالیوود کار میکردکه مرجع داستانهای دروغین و در جلوی چشم انسان واقعیتهایی را دروغ حساب میکردند

به استقبال محرم عکسهای مشدی گذاشتم کلیک کن حالشو ببر



































منتظر شبهات وهابیت به امام حسین(علیه السلام) در برچسب پرسش و پاسخ باشید ما رو از دعای خیرتون فراموش نکنید

آیا دلیلی هست که حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نماز را دست بسته خوانده است؟



در سنن بیهقی جلد 2، صفحه 72 ـ 73 ـ 101 ـ 102 و سنن ابوداود جلد 1، صفحه 194 باب افتتاح صلوة حدیث
730 و 736 و سنن ترمذی جلد 2، صفحه 98 باب صفة الصلوة.که همگی از منابع اهل سنت هستند آمده است که صحابی بزرگ ابو حمید ساعدی برای جماعتی از صحابه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از جمله ابو هریره الدوسی سهل الساعدی ابو اسید الساعدی ابو قتاده حارث بن ربعی محمد بن مسلمه کیفیت نماز پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را شرح می‌داد و تمام جزئیات مستحب(کوچک و بزرگ) را نقل کرد و لی دست را روی دست گذاشتن را نگفت. و این که او نقل نکرده معلوم می‌شود جزء افعال پیامبر نبوده است.بر گرفته از سایت راسخون ارسال شده در تاریخ 88/9/2

ایا برپایی جشن مولودحضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) (بدعت) ‌است ؟



برگزاری مراسم جشن و سرود در ایام تولد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یکی از عادات نیکوی مسلمانان بوده است که در جهت عمل به دستورات قرآن کریم صورت می‌گیرد، زیرا برگزاری مجالس جشن و سرود در ایام تولد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت علیهم السلام و همچنین برگزاری مجالس عزا در ایام حزن و اندوه آنان نشانه مودت و محبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل البیت (علیهم السلام) می‌باشد که قرآن می‌فرماید:..قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی..[1]بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‏کنم جز دوست‏داشتن نزدیکانم [= اهل بیتم‏] و در سوره اعراف می‌فرماید:
پس کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند، آنان همان رستگارانند.
بزرگ و عزیز داشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اختصاص به زمان حیات آن بزرگوار ندارد بلکه در همه زمانها ممکن است و اقامه مجالس جشن و سرود در میلاد آن حضرت نمونه‌ای از احترام به آن حضرت است که مورد تأکید قرآن است.
در همین زمینه "قسطانی" در کتاب "المواهب اللدنیه" می‌گوید: همیشه اهل اسلام در ماه ولادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جشن می‌گرفتند، ولیمه می‌دادند، صدقه می‌دادند و اظهار سرور می‌نمودند و..[3]
پس احتفال و تزیین به مولد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها بدعت نیست بلکه یکی از سنت‌های حسنه رایج در بین مسلمانان بوده است.
پی نوشتها:
[1]-سوره الشوری آیه 23 *ذلِکَ الَّذی یُبَشِّرُ اللّهُ عِبادَهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی‏ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْنًا إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ* این همان چیزی است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند به آن نوید می‏دهد! بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‏کنم جز دوست‏داشتن نزدیکانم [= اهل بیتم‏]؛ و هر کس کار نیکی انجام دهد ، بر نیکی‏اش می‏افزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.
[2]-سوره اعراف آیه 157 *الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ اْلأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ اْلإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اْلأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده- که [نام‏] او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته می‏یابند- پیروی می‏کنند [همان پیامبری که‏] آنان را به کار پسندیده فرمان می‏دهد، و از کار ناپسند باز می‏دارد، و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را بر ایشان حرام می‏گرداند، و از [دوش‏] آنان قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است برمی‏دارد. پس کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند، آنان همان رستگارانند.(ترجمه فولادوند)
[3]-المواهب اللدنیه، ج 1، ص 3.27

برگرفته از سایت راسخون ارسال شده در تاریخ 1388/9/2

بازداشتگاههای مخوف وهابیت

جرم پیروی از پیغمبر گرامی اسلام شکنجه .قتل و.... از طرف کور دلانی استکه فکر میکنند اسلام سرتاسر مهربانی نبی مکرم اسلام

تکفیر دیگران و کشتن انهاست (وهابیت و دیوبندی)نوکران خوب نه بسیار عالی دشمنان اسلام میباشند



سجده فقط از نوع وهابی

سجده بر خاک حرام است اینطوری باید سجده کنی(وهابیت)




گرايشهاي موجود در وهابيت و تقسیمات جدید شون

1. محور اعتقادات : دانستن ريشه عقايد وهابيت و آشنايي با آنها و شناخت موسسين اين فرقه.

ريشه اعتقادات آنها در افكار ابن تيمه صاحب كتاب منهاج السنه كه در مقابل كتاب مفتاح الكرامه علامه حلي(ره) نوشته شده است.

2. گرايشهاي فكري وهابيت در دنيا به دو دسته تقسيم مي شوند:

الف: وهابيت راديكال (افراطي)

ب: وهابيت معتدل

و در تقسيم ديگر وهابيت به عرفاني و غير عرفاني تقسيم مي شود. مكاتب و گروهايي در جهان وجود دارد كه عقايد آنها شبيه وهابيت است ولي نمي توان آنها را وهابي ناميد مثل طرفداران مكتب ديوبند در هندوستان و سيستان بلوچستان ايران و يا مكتب اهل حديث كه مانند وهابيون اهل تقليد نيستند پس بايد در اين محور اين گرايشها را از هم تفكيك نمود.

3.جريان شناسي وهابيت كه بايد سيرتحول وهابيت رابررسي كنيم كه در دورهاي مختلف چه سيري داشتند مثلا وهابي كه درعصرابن تيميه موسس اين فرقه بودباوهابيت زمان محمدابن عبدالوهاب كاملا متفاوت است ما دراين گرايش به دنبال بررسي علت عناد ابن تيمه با تشيع هستيم يا چرا محمدبن حنفيه به اين فرقه گرايش پيداكرد.

ارسال شده در تاریخ 8/25

روشهاي وهابيت دراثبات ديدگاه خود

.روشهاي محتوايي 2.روشهاي تبليغي

مراد از روشهاي محتوايي روشهايي است كه وهابيت دراستدلالات خود ازآنها استفاده مي كند روش وهابيت يا اهل سنت نقل گرايي است يعني ايشان عقل را تعطيل مي كنند و مي گويند آنچه براي ما حجت است كه دركتاب وسنت و سيره صحابه و اجماع وجود دارد

2.درروشهاي تبليغ پرسش ما اين است كه روشهاي وهابيت درتبين عقايد خود چيست؟

وهابيت ازروشهاي مختافي درتبليغ مكتب خود استفاده مي كند عبارتند از:

الف- نهضت جماعت تبليغ

ب- سازمان الرابطه اسلاميه

ج- دانشگاه هاي وهابيت به نام جامعه المديني وجامعه ام القرا

د- انتشاركتب توسط وهابيت درزمينه هاي اعتقادي وتخريب عقايد ديگران و تبليغ ازطريق سايت هاي اينترنتي

ارسال شده در تاریخ 1388/8/25

افشاي فعاليت‌هاي تروريستي وهابيت در قلب اروپا


پيشروي فعاليت سلفي‌هاي افراطي و سوء استفاده از مساجد و مراکز تجمع مسلمانان در سايه حمايت کشورهاي حوزه خليج فارس نگراني شديد مجامع اروپايي را برانگيخت.
به گزارش پايگاه البروج، وهابيون اروپا در جديدترين اقدامات خود مساجد و مراکز اسلامي مسلمانان را به عنوان جايگاهي براي برگزاري نشست و هم‌انديشي انتخاب کرده‌اند، تا جايي که اين امر موجب افزايش حساسيت مجامع اروپايي نسبت به مسلمانان و به ويژه مراکز تجمع آنان شده است.
گروه‌هاي سلفي و يا به عبارت ديگر وهابي‌ها که اروپايي‌ها خاستگاه آنان را عربستان سعودي و سردمدار آن را اسامه بن لادن مي دانند، اخيرا نگراني شديد کشورهاي اروپايي به ويژه دانمارک، ايتاليا، آلمان، انگليس و اسپانيا را برانگيخته‌اند.
برخي از منابع خبري اروپايي اعلام کردند: در پي شدت گرفتن فعاليت وهابي‌ها در اروپا و کنترل شديد برخي مساجد و مراکز تجمع مسلمانان، تعدادي از اين افراد از جمله گروه هماهنگ کننده اقدامات تروريستي و انتحاري در عراق دستگير شدند.
مجامع اروپايي همچنين با اشاره به اين که پس از دستگيري اين افراد اطلاعات بسيار مهمي از شيوه فعاليت آنان بدست آمده است، اظهار کردند: افراد مذکور پس از دستگيري به حمايت مالي کشورهاي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان سعودي، امارات، قطر، برخي از موسسات مالي رسمي و خصوصي و برخي از علماي سلفي اين کشورها اعتراف کردند.همچنين مقدار زيادي مواد جهت ساخت مواد منفجره تي اي تي بي و مقدار زيادي اسلحه در مساجد محل تجمع وهابي‌ها در دانمارک کشف شد.
گروه‌هاي دستگير شده يک گروه از چهار گروه فعال وهابي‌ها و عاملان انفجارهاي لندن در جولاي 2005 به شمار مي‌‌آيند.
درپي اين امر و همراه با تشديد پديده اسلام هراسي در اروپا، بسياري از کشورهاي اروپايي کنترل شديد خود بر مساجد و مراکز تجمع مسلمانان را آغاز کرده اند.
از سوي ديگر بسياري از مجامع اسلامي بزرگ جهان، ضمن محکوم کردن فعاليت وهابي‌ها، خواستار ريشه کن کردن اين افراد شده و اعلام کردند: فعاليت وهابي‌ها که اکنون پاي خود را از منطقه خاورميانه فراتر نهاده و در اروپا آغاز به کارکرده به تخريب چهره مسلمانان در جهان انجاميده و آنان را در فشار بيشتري از سوي غير مسلمانان قرار خواهد داد.


نقل از سایت نافذ ... ارسال شده در تاریخ 1388/8/25

جريان شناسي وهابيت ياسلفيت

رابطه اين دوعام و خاص مطلق است ما دراين جا به اين پرسش پاسخ ميدهيم كه چه زمينه ها وعواملي باعث به وجودآمدن سلفيت شده است ؟

سلفيت قائل است اعمالي كه گذشتگان انجام داده اند براي بعدي ها حجت است و اگرچندي بدان افزوده شود بدعت است .

چرا وهابيت درعربستان شكل گرفت ؟چرا با اينكه ابن تيميه درسوريه زندگي مي كرد ولي اين فرقه درعربستان شكل گرفت نه سوريه؟ فايده بحث جريان شناسي وهابيت اين است كه ما به راحتي ميتوانيم زمينه هاي پيدايش اين مكتب را دركشور خود يا مناطق مختلف آن بدست بياوريم كه چرا اين فرقه در ميان سيستاني ها يا گرگاني ها تاثيرداشته و...

وهابيت وسياست موضوع اصلي سياست قدرت است و يكي ازاهداف اساسي وهابيت مساله قدرت است بنابراين ازهمان ابتدا كه محمد ابن عبدالوهاب كارخود را شروع مي كند دركنار محمد ابن سعود (آل سعود ) قرار مي گيرد، بنابراين درعربستان اسلام دولتي وجود دارد يعني اسلام درخدمت دولت است ولي درايران دولت اسلامي وجود دارد به اين معنا كه اسلام كه دولت درخدمت اسلام است مثلا درزمان جنگ شوروي با افغانستان آوارگان افغان به دو كشور سرازيرشدند ايران و پاكستان،ايران مرزها را بازگذاشته و افاغنه وارد شدند و درتمام نقاط ايران پراكنده شده و سالها به زندگي ادامه دادند حتي بعضي از شغلها را نيز تصرف كردند ولي بعد ازساليان دراز هيچ يك ازدو طرف افاغنه و ايرانيان از زندگي در كنارهم راضي نبودند اما درپاكستان با سياست وهابيت افاغنه رادركنارمرزها مستقركردند وچون آنها كار و شغل و درآمدي نداشتند وهابيت آنها را در مدارس و حوزه هاي علميه خود پذيرش نمود و سالها آنها را آموزش اعتقادي داد وهمين شد كه پس ازچند سال اين گروه به طالبان تبديل شده و افغانستان را زيرورو كردند


ارسال شده در تاریخ 1388/8/25

ويژگی های وامتیازات فرقه وهابیت در نگاه استاد دکتر سید مهدی موسوی

فرقه وهابيت نسبت به ساير فرق واديان ويژگي خاصي دارد و ازامتيازات ويژه اي برخورداراست كه امروزه نمي توان آن راصرفا يك اعتقاد محسوب كرد بلكه اين فرقه جنبه سياسي به خودگرفته وبه صورت ابزاري دردست استعمار ودشمنان تشيع قرار مي باشد ازجمله طالبان و القاعده به خلاف مكاتب اربعه اهل تسنن كه يك سير طبيعي داشته ولي وهابيت اين طورنيست0عوامل رشد وهابيت .

1.جاذبه وداعيه اي كه در دعوت اين فرقه است: كه ميخواهيم تمام اسلام را از خرافات و بدعتهايي كه درطول 1400سال در آن به وجود آمده است نجات دهيم (اسلام پاكي) دنياي اسلام چون با هجمه عظيمي از خرافات مواجهه است ادعاي وهابي ها جلب توجه مي كند. جريان وهابي ها مانند جريان جنگ صفين است كه قرآن ها را برسر نيزه كردند و مسائل مهم اعتقادي شيعه را كنار گذاشتند.

2. القاي شبهه: هميشه القاي شبهه راحت وآسانتر از پا سخ به آن است. اين شيوه را وهابيت به شدت دنبال مي كند و با القاي شبهه در ميان مردم خصوصاً در دين و تشيع زمينه رشد خود را فراهم كرده است.

3. قدرت و تبنيه اقتصادي كه وهابيت در اختيار دارد. عربستان با حدود 22ميليون جمعيت اولين توليد كننده نفت است و در آمد كلاني از آن به دست مي آورد و نيز از حج و مدينه النبي در آمد بسياري دارد كه باعث شده است كه قدرت زيادي را در گسترش وهابيت به دست بياورد.

4. استفاده از روشهاي تبليغي: بزرگترين اجتماع وهابيت كه دومين اجتماع بزرگ بعد از مراسم معنوي حج مي باشد هر سال در روز 13آبان در پاكستان برگزار مي شود و روشهاي تبليغي مختلف را به كار مي گيرند كه با تبادل نظر بتوانند در دنيا تبليغ وهابيت را بنمايند.

نكته: امروز وهابيت مانند ساير فرق به شاخه متعددي تقسم شده است كه ديگر كسي قادر به بررسي تمامي شاخه هاي آن نيست بنابراين بايد هركسي شاخه اي را انتخاب كند و پيرامون آن كار كند.


ارسال شده در تاریخ 1388/8/25

عرب آنلاین: شيعيان قدرتمندتر مي شوند

شیعیان تنها یک گروه شناخته شده در ایران و عراق نیستند بلکه هم اکنون در کویت، عربستان، بحرین، قطر و عمان صدایی برای شنیدن دارند و علاوه بر آن در یمن و لبنان و سوریه نیز فرقه های مختلف شیعه نظیر علوی ها، زیدی ها، اسماعیلیه و دروزی ها فعالیت های مذهبی و سیاسی قابل توجهی دارند که اگر شرایط به همین گونه پیش برود در آینده باید...

به گزارش شيعه آنلاين به نقل از تابناک‌‍، "کشورهای عربی در آستانه جنگ های طایفه ای" این جمله، تیتری است که "عرب آنلاین" برای گزارشی از وضعیت جنگ در یمن انتخاب کرده است.


"عرب آنلاین" در این گزارش خبری، با اشاره به ورود عربستان به جنگ داخلی یمن، و همچنین ارسال نیروهای احتیاط عربستان به مناطق مرزی و به دنبال آن تشدید نبردها میان نظامیان یمنی و سعودی با معترضین شیعی موسوم به "الحوثی" می نویسد: شیعیان در سراسر منطقه عربی به شکل فزاینده ای در حال گسترش هستند و این گروه که تا قرون اولیه هجری قمری اقلیتی کوچک در منطقه خاورمیانه بودند هم اکنون در تمامی کشورهای عربی حضور فعالی دارند و با ایجاد گروه های مختلف بر مناسبات منطقه ای تاثیرگذار شده اند.


این پایگاه اطلاع رسانی عربی در ادامه می افزاید: شیعیان تنها یک گروه شناخته شده در ایران و عراق نیستند بلکه هم اکنون در کویت، عربستان، بحرین، قطر و عمان صدایی برای شنیدن دارند و علاوه بر آن در یمن و لبنان و سوریه نیز فرقه های مختلف شیعه نظیر علوی ها، زیدی ها، اسماعیلیه و دروزی ها فعالیت های مذهبی و سیاسی قابل توجهی دارند که اگر شرایط به همین گونه پیش برود در آینده باید این کشورها شاهد درگیری های طایفه ای بین دولت ها و شیعیان باشند همان حادثه ای که هم اکنون در یمن رخ داده و ارتش یمن و عربستان را درگیر مبارزه با گروه "یحیی عبدالمالک الحوثی" کرده است.


"عرب آنلاین" در پایان می نویسد: بدون شک شیعیان سراسر جهان از ایران و فرهنگ شیعی حاکم بر آن الهام می گیرند و برای اینکه بتوان منطقه را از جنگ های پایان ناپذیر مذهبی رها کنیم باید مردم این کشورها را از عواقب جنگ های طایفه ای آگاه کنیم و اجازه ندهیم هر از گاهی به نام اختلاف های دینی، شمشیر در میان مسلمانان ظاهر شود و خون مسلمانان به دست خود ریخته شود و این همان ایده ای است که صهیونیست ها در پی آنند و بسیاری از سران کشورها از آن غافل هستند.


ارسال شده در تاریخ 1388/8/24

سوزاندن شیعیان


خاطره ای ازآقاى جهرى (از مسئولين سابق وهابيت در سنگاپور)ا

لاجرم سفر به پايان رسيد وروح و روان من از آب زلال اهل بيت و فرزند خلف آنان پاك و منزه و معطر گشته بود اما دل كندن از چنين فضايى برايم دشوار بود ولى بالاخره سوار بر هواپيما شديم و به سوى كشور خود رهسپار گشتيم تا آن زمان شيعه‏ اى در ديار ما نبود و يا اگر بود من از آن بي اطلاع بودم پس از رسيدن به سنگاپور تغيير افكار و مذهب خود را از همراهان، آشنايان، خانواده‏ ام كتمان نمودم و سعى در مستحكم كردن اين عقيده داشتم. در زمان خواندن نمازهايم مادرم مرا كنترل كرده و از من سوال مي كرد كه نماز را چرا در پنج وقت نمي خوانى كه با كتمان اين موضوع و تقيه كردن اين موضوع را گذراندم لذا با شيعيان كشورهاي اندونزى و مالزى ارتباط پيدا كردم و خود را مجهز به علم و معرفت نمودم تا بتوانم اين مذهب حقه جعفرى را اشاعه و ترويج دهم، ابتدا از خانواده خود شروع كردم و همسرم را دعوت به اين امر نمودم كه او نيز به لطف خداوند متعال شيعه شد و بيشترين كمك را در ترويج ‏برنامه ‏هايم به من كرده است. سپس با همكارى همسرم باجناقهاى خود را به اين صراط مستقيم دعوت نموديم كه آنهم موثر افتاد و بحمدالله همگى آنها شيعه شدند و در اين راستا با يكديگر جلسات هفتگى داشتيم كه دولت ‏سنگاپور اقدام به كنترل و جاسوسى جلسات ما را نمود ولى پس از اينكه متوجه شد كه ما در اين جلسات خطرى نداريم و فقط صحبت مذهبى مي كنيم ديگر با جمع ما كارى نداشتند ولى هنوز كنترل خود را بر ما دارند. و از آنجايى كه خداوند اگر بخواهد هدايت مي كند لطف و رحمتش شامل حال ما شد و ما توانستيم در اين مدت شعاع تبليغ خود را به تمام شهر و كشور توسعه داده و مروج مذهب شيعه بشويم كه تا بحال بالغ بر 1100 نفر از افراد اين كشور به مذهب شيعه گرويده ‏اند و از خداوند متعال خواستاريم كه اين توفيق را بر ما روز افزون نمايد. البته لازم به ذكر است كه در طى اين مدت مشقتها و سختي هايى را نيز متحمل شده‏ ايم كه شيرينى پيشرفت كار آن تلخي ها را از كام ما مي زدايد

نقل از وبلاگ شیعه شدگان
ارسال شده در تاریخ1388/8/24

نظر استاد ادريس الحسينى:بى شك حسين مرا شيعه گردانيد.

استاد ادريس الحسينى، در كتاب خود «لقد شيعنى الحسين (بى شك حسين مرا شيعه گردانيد)» مى‏گويد: يك روز، يكى از نزديكانم از من پرسيد: چه باعث شد كه تشيع را انتخاب كنى؟ گفتم: آن كس، جدم حسين‏عليه‏السلام بود و ضايعه ناگوار شهادتش در روز عاشورا. گفت: چگونه؟ گفتم: هر گاه به ياد صحنه‏هاى دردناك آن روز مى‏افتم، نمى‏توانم آن اعمال فجيع را نتيجه انديشه‏هاى سالم و هدايت يافته بدانم و خون‏هاى پاك اهل‏بيت‏عليه‏السلام را كه بر ريگ‏هاى بيابان كربلا روان گرديد، همچون جريان آب‏هاى معمولى بپندارم. آن خون، خون بهترين و شريف‏ترين كسى بود كه پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله بارها درباره‏اش به مردم سفارش كرده بود...و چنين كسى نمى‏توانست بر باطل باشد و كشندگان او بر حق؛ زيرا قاتلان امام حسين‏عليه‏السلام خود مى‏دانستند كه او بر اميرشان يزيد به مراتب فضيلت دارد و بزرگ دنياى عرب و اسلام است؛ اما چون به مال و ارزش دنيا كه يزيد وعده‏شان داده بود، طمع كرده بودند، به كشتن فرزندزاده پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله تن در دادند.آرى، حسين‏عليه‏السلام مرا شيعه گردانيد؛ آن گاه كه ياد كرد عظيم او را در سوگوارى‏ها و مراسم عزا و ماتم مشاهده كردم و به حقيقت حال او و معاندانش در حادثه كربلا، آگاه گرديدم. شيعه شدم با خون‏هاى تازه شهيدان كربلا كه بر ريگ‏هاى بيابان طف جارى بود و با ضجه بچه‏ها و شيون زنان. كربلا ورودگاه من به تاريخ است و به حقيقت و به اسلام. حال چگونه مى‏توانم همچون عارفى رقيق‏القلب و شاعرى نازك خيال، مجذوب آن نگردم و بدان گرايش نيابم! یا اباصالح ادرکنیشما چطور شيعه شديد؟ گفت: اسم من ياقوت و شغلم روغن فروشى در كنار پل شهر حلّه بود. چند سال قبل براى خريد روغن از روستاهاى اطراف شهر همراه جمعى از شهر خارج شدم و پس از خريد به طرف شهر به راه افتاديم. در بين راه در يكى از مناطق كه استراحت كرده بوديم، من به خواب رفتم و وقتى بيدار شدم، ديدم دوستانم همگى رفته‏اند و من تنها در بيابان مانده‏ام. اتفاقاً راه ما با شهر حلّه راه بى آب و علفى بود كه حيوانات درنده‏ى زيادى هم داشت و آبادى هم در آن نزديكى نبود. به هر حال به راه افتادم اما راه را گم كردم و در بيابان سرگردان شدم. كم كم از درندگان وحشى و نيز از تشنگى كه ممكن بود مرا از پاى درآورند به شدت به وحشت افتادم. به اولياى خدا كه در آن روز به آنها معتقد بودم مثل ابابكر و عمر و عثمان و معاويه متوسل شدم و از آنها كمك خواستم ولى خبرى نشد. در همين بين يادم آمد كه مادرم به من مى‏گفت: ما امام زمانى داريم كه زنده است و هر وقت كار بر ما مشكل مى‏شود يا راه را گم مى‏كنيم او به فرياد ما مى‏رسد و كنيه‏اش اباصالح است. من با خداى تعالى عهد بستم كه اگر آن حضرت مرا از اين گمراهى نجات دهد به مذهب مادرم كه تشيع است مشرف مى‏شوم. بالاخره از آن حضرت كمك خواستم و فرياد مى‏زدم: يا اباصالح ادركنى! ناگهان ديدم يك نفر كه عمامه‏ى سبزى به سر دارد، كنار من راه مى‏رود و راه را به من نشان مى‏دهد و مى‏گويد: به دين مادرت مشرف شو. همچنين فرمود: الان به منطقه‏اى مى‏رسى كه اهل آن همه شيعه هستند. چند قدمى كه رفتم به همان منطقه رسيدم كه آن حضرت فرموده بود. در حالى كه مسافت تا آنجا به قدرى زياد بود كه دوستانم روز بعد به آنجا رسيدند. وقتى به شهر حلّه رسيديم من به نزد دانشمند بزرگ سيدمهدى قزوينى رفتم و ماجراى خود را براى او نقل كردم و شيعه شدم.
نقل از وبلاگ شیعه شدگان

ارسال شده در تاریخ 1388/8/24

وهابيت در بستر تكفير به وجود آمده و بر طبق آن رشد و حركت كرده است..

مصاحبه با دکتر عصام العماد:اوشيعه‌شناس، متخصص در علم رجال و حديث و تاريخ، مدرس مجمع جهاني اهل بيت(ع) و فارغ‌التحصيل دانشگاه‌هاي مذاهب عربستان سعودي است. وي که خود زماني پيرو وهابيت بوده و اکنون به مذهب تشيع گرويده است، در گفت‌وگوي تفصيلي به تشريح شكل‌گيري فرقه وهابيت و افشاي ماهيت آن پرداخته است.وي با بيان اين كه مبناي فقهي وهابيون بسيار مصلحتي است، گفت كه نگاه فرقه وهابيت فقط در مورد قبور است و انفجار قبوري كه در دنيا صورت مي‌گيرد ناشي از اين تفكر است.العماد، بزرگ‌ترين مشكل دنياي اسلام را حركت وهابيت دانست و با بيان اين كه وهابيون به مقوله‌اي به نام «تقريب مذاهب» اصلا اعتقادي ندارند، پيشنهاد داد كه علماي شيعه و سني در مقابل صدور فتاوي تكفيري وهابيون بيانيه‌اي مشترك صادر كنند.وي با اشاره به اين كه فتواي وهابيون ناشي از تاثيرات عناصر اسراييلي در ميان آنان است، آن را در راستاي متوقف كردن حركت حزب‌الله لبنان و اخوان المسلمين دانست.دكتر عصام العماد كه يمني‌الاصل و 39 ساله است و تحصيلات خود را در دانشگاه‌هاي عربستان گذرانده و روزي خود در زمره پيروان وهابيت بوده و امروز به عنوان يك شيعه‌شناس در ايران به تدريس و تاليف مشغول است، در گفت‌وگويي تفصيلي با خبرنگار فقه و حقوق خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) اظهار داشت: صدور فتواي تكفيري 38 نفر از علماي وهابي عربستان چيز غريب و جديدي نيست؛ چرا كه وقتي ما به تاريخ وهابيت از بدو تأسيس آن نگاه مي‌كنيم، مشاهده مي‌كنيم كه وهابيت در بستر تكفير به وجود آمده و بر طبق آن رشد و حركت كرده است.العماد اظهار داشت: بنده از آن زمان كه به ايران آمدم مشغول تاليف كتب و نقد روش وهابيت شدم كه يك نمونه از مناظراتم با يكي از مفتي‌هاي كويت صورت گرفت و آن در مجموعه كتاب «الزلزال» چاپ شده است كه به فارسي نيز ترجمه شده است.دكتر عصام العماد، شيعه شدنش را هديه‌ي آسماني برشمرد و گفت: من در نزد «بن‌باز» در عربستان مشغول تحصيل بودم و با خود در اين انديشه بودم كه پس از قرن‌ها ارادات خالصانه نسبت به امام علي و امام حسين (ع) و ديگر امامان بزرگوار، همچنان در قلوب عده‌اي موج مي‌زند و كهنه نشده است و از طرف ديگر نقدهاي شديد نسبت به امام علي (ع) و امام حسين(ع) را در مجالس علمي عربستان مشاهده مي‌كردم و مي‌ديدم ظلم‌هاي يزد و معاويه توجيه مي‌شود ولي به راحتي امامان شيعه نقد مي‌شوند.

ارسال شده در تاریخ 1388/8/24

نظر مكتب تشيع، در باورهاى خود به استدلال‏ها و متون قوى دينى استناد دارد

گپى باشیعه شده مغربى،صلاح الفاضلى:‏
نام و نام خانوادگى: صلاح الفاضلى‏كشور: مغرب تحصيلات: ديپلم روان‏شناسى و مشغول به تحصيل در مركز جهانى علوم اسلامى قم‏فعاليت‏ها: فعاليت‏هاى سياسى و فرهنگى در انجمن‏هاى متعدد و روزنامه‏نگارى در يكى از هفته‏نامه‏هاى فرانسوى‏.
پرسمان:
در مورد چگونگی گرویدن خود به تشیع برایمان بگوئید؟
بسم الله الرحمن الرحیم
:در هنگام تحصيل، درباره علل و خواستگاه پيدايش مذاهب و فرقه‏هاى اسلامى درس‏هايى را گذرانده بودم.تلاش نويسندگان اين كتاب‏ها، اين بود كه استدلال‏هاى شيعه را در حقانيت ولايت اميرمؤمنان عليه‏السلام و امامت، بر اساس نصّ الهى، سخيف و بى‏اهميت جلوه دهند؛ ولى در همان دوره هم پيش خودم حضرت على عليه‏السلام را سزاورتر از ساير صحابه، براى حكومت بعد از پيامبر، مى‏دانستم. با شروع مطالعاتم، نوعى اجحاف را در حق اهل‏بيت عليهم‏السلام احساس كردم؛ چون با نام‏هاى جديدى از اهل‏بيت، مثل امام صادق عليه‏السلام آشنا مى‏شدم به شكل مختصر با تاريخ تشيع آشنايى پيدا كردم. به همين شكل، با برخى از برادران ديگر در اين موضوع، بحث و گفت‏وگو مى‏كرديم. تمامى اين مباحث، نقش مقدمه‏اى را براى من داشت. نقطه برجسته تحول من، كتاب كوچكى بود كه اتفاقى به دست من رسيد. يكى از دوستان من كه از روى مقدارى از كتاب‏ها، كپى‏بردارى مى‏كرد، چند كتاب را به من هديه داد. در ميان اين كتاب‏ها، كتاب كوچكى‏بود كه حتى جلد هم نداشت و توسط وزارت ارشاد تهيه شده بود. موضوع كتاب درباره قيام امام حسين عليه‏السلام بود. قبل از مطالعه اين كتاب، درباره امام حسين عليه‏السلام مطالبى را شنيده بوديم. از طرف ديگر، به دليل انس با انقلاب ایران، به تشيع هم به شكل كلى علاقمند بودم و نگاه من به تشيع، نگاه به يك مكتب خرافى و باطل نبود. همچنين نقش موفق حزب‏الله در جنوب لبنان هم در اين علاقمندى بى‏تأثير نبود. از طرف ديگر، برخى تبليغات ايران در جهان عرب، مانند نشريه العالم هم مسائل ايران را برايمان منعكس مى‏كرد. برخى متون دينى تشيع، مثل دعاهاى منقول از اهل‏بيت عليهم‏السلام بسيار در ما تأثيرگذار بود. تمامى اين عوامل، باعث ايجاد نوعى انس با تشيع براى ما شده بود. قبل از مطالعه اين كتاب، دسترسى به كتاب‏هاى تاريخى نداشتم تا با مسائل تفصيلى عاشورا آشنا شوم؛ ولى اين كتاب مختصر، وقايع را به شكل زيبايى مطرح كرده بود. اين كتاب، روى من بسيار تأثيرگذار بود؛ به طورى كه من و همسرم، هنگام مطالعه كتاب، اشك در چشم‏هايمان حلقه مى‏زد. كتاب، ابعاد جديدى از حركت و مبانى امام حسين عليه‏السلام را برايمان روشن كرد. احساس خسران مى‏كردم كه چرا به اين ابعاد اعتقادى زودتر دست پيدا نكرده بودم و به نوعى خودم را سرزنش مى‏كردم. در مراحل بعد، اشعار عربى بزرگانى از شيعه به دستم رسيد.شعرهاى دعبل خزاعى، كميت اسدى و سيد حميرى و ديدم كه تصوير بسيار بلندى از اهل‏بيت عليهم‏السلام ارائه مى‏دهند و در عين حال، شعر اين بزرگان، نشان‏دهنده عمق مبارزه‏اى بود كه ميان اهل‏بيت عليهم‏السلام و دشمنانشان انجام شده بود.بعد از آن كتاب المراجعات به دستم رسيد، با علاقه زيادى تمام بخش‏ها و نامه‏هاى رد و بدل شده ميان علامه سيد حسين شرف‏الدين و شيخ سليم البشرى را مطالعه كردم.قدرت استدلال مذهب تشيع و اقرار شيخ البشرى به اين مسئله، توانايى بالاى سيد شرف‏الدين در اداره گفت‏وگو و مسائل اختلافى، زبان ادبى زيبا و سطح بالاى ادبى كتاب، در جذب من به مذهب تشيع بسيار مؤثر بود. بعد از خواندن اين كتاب، از درون، به حقانيت تشيع اطمينان پيدا كردم و به اين نتيجه رسيدم كه در طول تاريخ اسلام، تحريف بزرگى به وجود آمده است.كتاب معالم المدرستين، نوشته علامه عسگرى هم در قانع كردن من نسبت به تشيع مؤثر بود. اين كتاب، كتابى قوى و مستدل بود.پس از مطالعه این کتب به نوعى به خودم بازمى‏گشتم و تجربيات شخصى خودم را از دوران كودكى مرور مى‏كردم و فهميدم كه چرا هنگام شنيدن نام حضرت على عليه‏السلام،در قلبم، اين محبت فراوان و خشوع زياد را احساس مى‏كردم؛ و بعدها با خواندن كتاب «شيخ المضيره ابوهريره»، شخصيت واقعى ابوهريره نیز برايم كشف شد و باز فهميدم كه چرا در دوران كودكى، نام اين شخصيت اصلاً برايم جاذبه‏اى نداشت.در همه مراحل تصميم گرفتم كه نتيجه‏گيرى عجولانه‏اى نداشته باشم؛ چون به اين نتيجه رسيده بودم كه مكتب تشيع، در باورهاى خود به استدلال‏ها و متون قوى دينى استناد دارد.و در آخر اینکه: تحول من به تشيع، به سختى و دشوارى انجام نشد؛ بلكه با توجه به زمينه‏هايى كه توضيح دادم، من بسيار آسان تشيع را پذيرفتم..

عبدالمجيد محمد فارغ التحصیل دانشگاه الازهر مصر شیعه شد.


حسين عربى‏معروف عبدالمجيد محمد به سال 1952 ميلادى، در خانواده‏اى شافعى مذهب، در استان قليوبيه مصر به دنيا آمد. تحصيلاتش را در دانشگاه الازهر ودر رشته زبان و ادبيات سامى به پايان برد. سپس در دانشگاه روم ايتاليا و در رشته كتيبه‏هاى سامى فارغ التحصيل شد. پس از آن به تحصيل در رشته آثار باستانى روم و يونان باستان در دانشگاه‏هاى زوريخ سوئيس و گوتينگ آلمان پرداخت و از اين دانشگاه‏ها فارغ التحصيل شد. معروف عبدالمجيد، علاوه بر تسلط كامل بر زبان و ادبيات عرب، به چند زبان زنده دنيا آشنايى كامل دارد. وى در سال 1984 ميلادى و پس از چند سال مطالعه و تحقيق و جست و جو مستبصر شده، به مذهب اهل بيت«ع» گرويد و هم اكنون به تدريس در محيطهاى دانشگاهى و فعاليت در رسانه‏هاى گروهى و از جمله راديو و تلويزيون برون مرزى مشغول است. علاقه شديد وى به نويسندگى و سرودن شعر سبب شد كتاب‏هاى خود را با هزينه شخصى به چاپ برساند؛ رمان «انا الحسين بن على» كه با نام «مرگ سرخ» به فارسى ترجمه شده است. آنچه از نظر مى‏گذرد، مصاحبه‏اى كوتاه از سوى ماهنامه پرسمان با استاد در يك روز سرد زمستانى در منزل وى در شهر مقدس قم است.باتشكر از اين كه وقت گرانمايه‏تان را در اختيار ماهنامه پرسمان نهاديد، استاد چه شد كه به مذهب تشيع گرويديد...؟!با تشكر، من در سال 1362 شمسى از سوئيس به ايران آمدم. پس از مدتى در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، در بخش مربوط به اقليت‏هاى مذهبى، مشغول به كار شدم. همكارانم مى‏دانستند كه من سُنى شافعى هستم، براى همين چند نفر از اساتيد را آوردند تا با من صحبت و حقانيت مذهب اهل بيت«ع» را ثابت كنند؛ اما از آن جا كه من در «ألازهر» مصر درس خوانده بودم و تا حدى بر امور تاريخى و مذهبى مسلط بودم، در مباحثه‏ها غالب مى‏شدم و حتى نزديك بود آن‏ها را سنى كنم.«خنده استاد» براى همين به دانشجويان سفارش مى‏كنم كه در محيطهاى دانشگاهى به بحث با پيروان مذاهب ديگر نپردازند؛ زيرا اين كار احتياج به مطالعه فراوان و تسلط كافى بر قضايا و حوادث تاريخى دارد و اگر شخصى بدون مطالعه وارد اين ميدان شود، ممكن است دچار ترديد شود و ضربه روانى سختى بخورد. آن‏ها كه از اين مسأله نااميد شدند، به دنبال كار خودشان رفتند و من هم به كارهاى خودم رسيدگى مى‏كردم. در محل كار بنده كتابخانه كوچكى وجود داشت كه تقريباً تمام كتاب‏هاى عربى آن را مطالعه كرده بودم. روزى بيكار نشسته بودم و مى‏خواستم چيزى را مطالعه كنم. سرى به قفسه كتاب‏ها زدم. چشمم به كتابى به نام «المراجعات» افتاد كه تا آن زمان اسمش را نشنيده بودم و از نويسنده و محتواى ارزشمند آن هيچ اطلاعى نداشتم. كتاب را برداشتم و چند ورقى از آن را مطالعه اجمالى كردم. ديدم موضوع آن درباره مسائل مشترك و مورد اختلاف شيعه و سنى است و شامل نامه‏هايى است كه بين سيد عبدالحسين شرف الدين عاملى و شيخ سليم البشرى، رئيس الازهر مصر، رد و بدل شده است. كتاب بسيار جذاب و براى من بسيار شيرين و مفيد بود. مقدمه آن را مطالعه كرده بودم كه ظهر شد. من كتاب را با خود به منزل بردم. پس از صرف نهار و به جاى آوردن نماز ظهر، به مطالعه كتاب ادامه دادم. هنگام نماز عصر، نماز عصر را به روش مذهب شافعى به جاى آوردم و دوباره با شور و اشتياق به مطالعه كتاب«المراجعات» ادامه دادم.طى مطالعه كتاب، گذشت زمان را متوجه نمى‏شدم. ناگهان سرم را از كتاب بلند كردم كه ديدم آفتاب غروب كرده و وقت نماز مغرب فرا رسيده است. براى وضو گرفتن برخاستم. غرق در افكار خويش بودم. جملات كتاب به سرعت در ذهن من مرور مى‏شدند. گويى تمام نامه‏هاى مؤدبانه شيخ الأزهر و جواب‏هاى زيبا و حكيمانه سيد شرف الدين را حفظ شده بودم... .تصميم خويش را گرفتم نماز مغرب و عشا را طبق مذهب اهل بيت«ع» به جاى آوردم. براى اطمينان بيش‏تر كتاب «المراجعات» را چند بار ديگر خواندم و از اين كه به صورت كاملاً تصادفى با اين كتاب و محتواى بسيار ارزشمند آن آشنا شده بودم، خداى را شكر كردم. از كجا و به چه دلايلى به حقانيت تشيع پى برديد؟دلايل متعددى وجود دارد و فردى كه به دنبال حقيقت است، بايد كتاب‏هاى اصيل تاريخى از قبيل تاريخ طبرى، الكامل ابن اثير، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد و محمد عبدُه و... را كه به وسيله بزرگان اهل تسنن نوشته شده است، مطالعه كند. علاوه بر اين يك دليل بسيار ساده وجود دارد و آن اين است كه در زبان عربى مى‏گويند: «اهل البيت أدرى بما فى البيت؛ اهل خانه به آن چه در خانه است آگاه‏ترند.» چنان كه صاحب خانه بهتر مى‏داند وسايل و ظروف خانه در كجا قرار دارد؛ اهل بيت نبوت«ع» هم به مسائل و احكام دين آگاه‏ترند؛ البته علماى ديگر هم مسائلى را مى‏دانند؛ ولى همانند اهل بيت«ع» آگاهى ندارند. دلايل بسيارى دارد كه در اين مجال كوتاه نمى‏گنجد. استاد؛ درباره علاقه‏تان به امام حسين«ع» و انگيزه نوشتن رمان«انا الحسين بن على» بفرماييد.مردم مصر اشتراكات فرهنگى زيادى با مردم ايران دارند؛ از قبيل اين كه هر دو داراى پيشينه تاريخى و تمدنى كهن هستند، هر دو عرب زبان نبوده‏اند، هر دو به وسيله اسلام فتح شده‏اند، مبادلات اقتصادى و فرهنگى ديرينه داشته‏اند و... . همچنين مردم مصر علاقه زيادى به امام حسين«ع» و زينب كبرا«س» دارند. چنان كه مى‏دانيد در وسط شهر قاهره و در نزديكى دانشگاه «الازهر» مسجد بزرگ «رأس الحسين» قرار دارد. من در دوره جوانى‏ام كه به «الازهر» مى‏رفتم، هر روز دو مرتبه از جلوى اين مسجد رد مى‏شدم و در دلم به حسين بن على«ع» سلام و عرض ادب مى‏كردم. همين علاقه باعث شد كه كتابى درباره امام حسين«ع» بنويسم. اميدوارم مورد قبول خداوند متعال قرار گيرد و ذخيره آخرت باشد. ان شاء الله.

نقل از وبلاگ شیعه شدگان
ارسال در تاریخ 1388/8/24

معروفترین شیعه شدگان اهل سنت و وهابی چه کسانی میباشند؟

1-العلامة الأكبر الشيخ سليم البشري2- الشيخ محمد مرعي الانطاكي الحلبي3- الشيخ أحمد أمين الأنطاكي الحلبي4-الشيخ المصري الأزهري حسن شحاتة 5- الشيخ الاندونيسي علوي العطاس 6- الشيخ الاردني مروان خليفات7-العالم الفاضل الشيخ سعيد دحدوح8- السيد ياسر الحساني 9- السيد ياسين المعيوف البدراني10-السيد ادريس الحسيني11- سماحة الشيخ معتصم سيد أحمد12- السيدة لمياء حمادة13-سماحة السيد حسين الرجا 14- السيد عبد المحسن السراوي15- الباحث صائب عبد الحميد16-الدكتورمحمد التيجاني السماوي التونسي 17- الدكتور أحمد راسم النفيس18- الدكتور أسعد القاسم19-الأستاذ الدكتور محمد بيومي مهران20- الدكتور سعيد أيوب 21- الدكتور زهير غزاوي22-الدكتور محمد عصمت بكر23- الأستاذ إبراهيم كرام24- الأستاذ محمد حسن محمد العباسي25-الدكتور نجم الدين محمد ثابت هوارمي26- الأستاذ الدكتور محمد المغلي27- الأستاذ الدكتور عبد الكريم باسيل28-الأستاذ الدكتور عبد الحليم هربرت29 المحامي الدكتور محمد ميشال غريب30- الشهيد الدكتور فتحي الشقاقي31-الأستاذ المرحوم فتحي رضوان32- الأستاذ المحامي أحمد حسين يعقــوب33- المحامي عبد المنعم حسن34-المحامي محمد علي المتوكل 35- المحامي مصطفى الظاهر36- الصحفي معروف عبدالمجيد محمد37-الصحافي محمد العمدي38- الزعيم الفلسطيني المتشيع محمد شحادة39- الدمرداش العقالي40-السيدة صافيناز كاظم41- تانيا بولينغ42- ماري ستاينهوف43-شادية علي خليفة44- ام عبدالرحمن45- رسالة أم علي مشكور 46-السيد محمد الكثيري47- الشيخ محمد الريح حمد النيل48- يوحنا البيروتي49-هنري كوربان50- الشيخ محمد صادق51- كروب هوناتيان52-ر- ج فلورز53- ماري ستاينهوف54- ماريا سلفادور55-زينب كسالس56- مونتسدات روفيرا57- نيكول أينز ورث58-السيد حسين الضرغامي59- موسى صالح الفلكي60- محمد الفاتح ضياء الدين العابد61-عيد روس بن أحمد السقاف62- ماجد محمد أحمد رشيد63- مازن محمد أحمد رشيد64-أحمد قائمي65- يوسف مقبول أحمد بن غضنفر66- كامل حمة عزيز67-ديواني سنكة الهندي68- سيد حسن علي العماد69- محمد إسماعيل ديوبندي70-مولانا الحافظ سيف الله71- داوود مصطفى72- محمد زبير73-عباس عثمان شعبان74- سعيد زكريا علي75- محمد حبيب سو76-محمد علي جلو77- عبد العزيز أتيك78- عبد الجليل عيسى ناوي79-الأستاذ أحمد كواسي حنيف80- إبراهيم زنكو81- كوليبالي إبراهيم82-نرسيسو آنتونيو83- أسامة حسين سالم84- الحافظ علي محمد فتح الدين85-حسن كوني لاسينا86- راشد صادق سنزي87- مرشد يوسف مسنا88-مولانا أحمد حسين خان89- إدريس حام التيجاني90- سالم بن ديرا91-محمد بيلو باري92- عمار جمعه93 أحمد إبراهيم عبد المؤمن94-ألفا عمر باه95- عبد العزيز يوسف ميغا96- حسين شهيد97-إبراهيم أحمد باه98- أحمد عقيب كوليبالي99- محمد أحمد إبراهيم100-قاسم عبد السلام كتمبو101- عبد الله موكر102- السيدي محمد سانكارا103-أمير حسين ساقي104- الأستاذ ويرنر ألفريد105- أبوان ( أبا ذر )106-الشيخ صدر جهان107- حسين شريف رستم اليوزبكي108- أحمد حمود أحمد العمدي109-كل ما في مسرا (البرهمي)110 كامران صابر هوارمي111- أحمد الحزامي صالح112-كاكاكيلا وكاكي كيلي113- نوزاد طاهر شريف114- برهان نظام شاه115-تانيا بولينغ116- شادية علي خليفة117- هاشم رمضان118-مراد بزكين119- سماحة الشيخ جمال العالق الحلبي 120- الصحفي المصري صالح الورداني121-الشيخ الفلسطيني محمد عبد العال122- المحامي السوداني عبد المنعم حسن 123- الدكتور عبد المجيد العلي124-المدرس محمد حميد النامس الحسيني125- العالم السني الصوفي السيد حسين الرجا126- المدرّس الشيخ ناصر ديلو127-الأخ علي محمد الجدوع128- الأستاذ أحمد محمد شرف الدين129- الشاعر سمعو عبد الكريم الدرويش130-المحامي محمد الحريري131- محمد العربي التونسي132- الآنسة هند محمد سعيد المصري133-المهندس كمال الدين الضو134- الدكتور عصام العماد135- السيد حمد الوكاع136-الأخ الوجيه محمد السالم137- باسل محمد الخضراء138- السيد محمد يوسف قجمي139-رامي ماجد خطار140 المتشيع اليزيدي عامر سلو رشيد 141- الشيخ محمد ناجي الغفري142-العلامة الشيخ إبراهيم القادري الحسيني143 الأستاذ صباح علي البياتي144- الأستاذ علي الشيخ145-الشيخ محمد كوزل الآمدي 146- الشيخ محمد الطوري147- الأستاذ محمد سليم عرفة148-المهندس محمد عبد الحفيظ 149- الشيخ محمد جان أبو جودة 150- اللواء حبيب الغطاس151-الشيخ عبد العزيز كنعان152- وارتون كرباسي الفرنسي153- برسن بوّايو الإسبانية154-عبد القوي لكنهوي
کسانیکه به زبان عربی مسلط هستند می توانند جمله<الفهرس الجامع للمستبصرین>یا همین اسامی ذکر شده را در جستجوگر گوگل سرچ کنند تا بیشتر با این مستبصرین و چگونگی شیعه شدنشان آشنا شوند

ارسال شده در تاریخ 1388/8/24

امار رو به رشد شیعیان و علت ان از زبان خود انها

آماری که از سوي پايگاه الکترونيکي «ويکي پديا» انتشار يافته، حکايت از روند روبه رشد تعداد شيعيان در سراسر جهان دارد. اين روند به ويژه از سال 2005 ميلادي و پس از آن بعد از جنگ 33 روزه حزب الله لبنان با رژيم اشغالگر قدس، سرعت بيشتري يافت.اين در حاليست که گسترش تعاليم اين مذهب در جهان باعث شده در بسياري از کشورهاي غربي نيز تشيع گسترش يابد. به رغم تبليغات گسترده دشمنان مذهب تشيع به ويژه وهابيت عليه اين مذهب و نيز مشکلات و ضعف‌هايي که در برنامه‌هاي تبليغي شيعيان وجود داشته، آمار شيعيان روز به روز در جهان رو به افزايش است.طبق جديدترين آمار اين پايگاه الکترونيکي، حدود 90 درصد مردم ايران، 85 درصد مردم آذربايجان، 80 درصد مردم بحرين، ۶۵ درصد مردم عراق، اكثريت مردم لبنان (55 درصد)، 45 درصد مردم يمن، 35 درصد مردم پاكستان، ۳6 درصد مردم کويت، ۳6 درصد مردم قطر، 20 درصد مردم تركيه، 18 درصد مردم افغانستان، 17 درصد مردم سوريه، ۱۶ درصد مردم امارات متحده عربي و 10 درصد مردم هند را شيعيان تشکيل مي‌دهند.البته ناگفته نماند به نظر مي رسد آمار ذكر شده كمي از حد واقعي پايين‌تر باشد. به عنوان مثال تعداد شيعيان عراق در آماري غير رسمي 70 درصد و تعداد شيعيان بحرين در آماري رسمي 85 درصد گزارش شده‌اند، ضمن اينكه در كشورمان نيز كه قطب كشورهاي شيعه جهان است، بعيد به نظر مي‌رسد تعداد شيعيان از 95 درصد پايين‌تر باشد. همچنين شواهد حاكي از اين است كه تعداد شيعيان افغانستان و سوريه نيز بسيار بيشتر از چيزي است كه در اين پايگاه الکترونيکي عنوان شده است.شايان ذکر است در حال حاضر مطابق آمار رسمي، 15 درصد و مطابق آمار غيررسمي 20 درصد جمعيت عربستان را شيعيان تشكيل مي‌دهند، البته از لحاظ جغرافيايي 33 درصد سرزمين‌هاي اعراب سعودي در اختيار شيعيان است.تعداد شيعيان در جهان اسلام به سرعت رو به افزايش است و مطابق با آمار غير رسمي از بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به طرز عجيبي افزايش يافته است. اكثريت مطلق شيعيان، "اثني عشري" (12 امامي) هستند و تعداد كل شيعيان در جهان اسلام نيز در حال حاضر 25 درصد است كه اين عدد نيز با نرخ قابل توجهي در حال ازدياد است.شايان ذكر است كه آيت‌الله العظمي شيخ "جعفر سبحاني" نيز در مناظره مكتوبي كه با "سلمان العوده" از شيوخ منحرف وهابي داشته‌، به عدد 25 درصد اشاره نمود. طبيعي است يك عالم با اين عظمت در جهان اسلام هنگامي كه آماري ارائه مي‌دهد و يا مطلبي را بيان مي‌كند، با علم كامل اقدام به چنين كاري مي ورزد؛ به خصوص هنگامي كه طرف مقابل مناظره وي نيز با سكوت خود اين آمار را تاييد مي‌كند.حضرت آيت‌الله العظمي بهجت نيز در يكي از بيانات چند سال پيش خود تعداد شيعيان را در جهان بيش از 400 ميليون نفر عنوان كرده بود.به تمام اين مسائل بايد تقيه سني‌هاي شيعه شده را كه از ترس كشته شدن توسط وهابيون و سلفي‌هاي تندرو، شيعه شدن خود را پنهان مي‌كنند نيز افزود.رشد چشمگير تشيع در جهان توسط وهابيون به خوبي احساس شده تا آنجا كه برخي از آنها در كتاب‌هاي خود به طور واضح به اين مساله اشاره كرده‌اند. دكتر "عصام العماد" فارغ‌التحصيل دانشگاه «امام محمد بن سعود» در رياض و شاگرد بن باز (مفتي اعظم و سابق عربستان سعودي) و امام جماعت يكي از مساجد بزرگ صنعاء و از مبلغان وهابيت در يمن كه پيش از شيعه شدن كتابي نيز در اثبات كفر و شرك شيعه تحت عنوان «اصله بين الاثني عشريه و فرق الغلاة» نوشته بود، با آشنايي با يكي از جوان‌هاي شيعه، با فرهنگ نوراني تشيع آشنا شد و از فرقه ضاله وهابيت دست كشيد و به مذهب شيعه مشرف شد."عصام العماد" به همين مناسبت كتابي با عنوان «رحلتي من الوهابيه الي الاثني عشريه» تأليف نمود. وي در كتاب ديگر خود مي‌نويسد: با مطالعه كتاب‌هايي كه وهابيت در سال‌هاي اخير نوشته‌اند، به يقين در مي‌يابيم كه آنان احساس كرده‌اند كه تنها مذهب آينده، همان مذهب شيعه اماميه است.[1]شيخ "عبدالله الغنيمان" از اساتيد وهابي دانشگاه «الجامعه الاسلاميه» مي‌گويد: وهابيون به يقين دريافته‌اند، تنها مذهبي كه در آينده، اهل سنت و وهابيت را به طرف خود جذب خواهد كرد، همان مذهب شيعه امامي است.[2]شيخ "ربيع بن محمد" از نويسندگان بزرگ سعودي وهابي نيز در يكي از كتاب‌هاي خود مي‌نويسد: آنچه باعث فزوني شگفتي من شده اين است كه برخي از برادران وهابي و فرزندان شخصيت‌هاي علمي و دانشجويان مصري كه با ما در جلسات علمي شركت مي‌كردند و برادراني كه ما به آن‌ها حسن ظن داشتيم، اخيرا به سراغ اين مسير تازه (تشيع) را پيمودند و آن تحت تاثير انقلاب ايران بوده است.[3]شيخ "محمد المغراوي" از ديگر نويسندگان سرشناس وهابي مي‌گويد: با گسترش مذهب تشيع در ميان جوان‌هاي مشرق زمين، بيم آن را دارم كه اين فرهنگ در ميان جوان‌هاي مغرب زمين نيز گسترده شود.[4]دکتر "ناصر القفاري" استاد دانشگاه‌هاي مدينه در يكي از كتاب‌هاي خود مي‌نويسد: اخيرا تعداد زيادي از اهل سنت به طرف مذهب شيعه گرويده‌اند و اگر كسي كتاب «عنوان المجد في تاريخ البصره و نجد» را مطالعه كند به وحشت مي‌افتد كه چگونه برخي از قبايل عربي به صورت كامل، مذهب شيعه را پذيرفته‌اند.[5]آري، وهابيت هنگامي كه ديد چگونه عقايد محكم شيعه با كمترين تبليغات مثبت و بيشترين تبليغات منفي همه حقيقت‌جويان را مجذوب خويش ساخته است، به گونه‌اي كه حتي كساني كه در اوج خفقان يعني در دانشگاههاي رياض فارغ التحصيل شده‌اند، به اين سو كشيده مي‌شوند، حربه خود را انتساب القابي چون مشرك و كافر به شيعيان قرار داد! و هنگامي كه ديد اين حربه نيز جواب نداد، دست به ترور و قتل و خونريزي زد! اين‌‌ها همه نشان‌گر گسترش جهاني و بي‌سابقه مذهب تشيع در جهان و به خصوص در جهان اسلام است. بي شک تعاليم و آموزه‌هاي اهل‌بيت(ع) و فقه پوياي اين مذهب باعث افزايش پيروان آن شده و به تبع آن مسووليت سنگيني را بر دوش شيعيان براي نشان دادن واقعيت‌ها و حقايق و مقابله با خرافات و خرافه‌ پرستي‌ها و در نهايت اعتلاي اين مذهب که با ظهور قائم آل محمد(ص) به کمال نهايي خود خواهد رسيد، به همراه خواهد داشت.خداوند فرموده:« در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان صالح و شایسته ما به ارث خواهند برد.»و همچنین فرمود: «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده فرمود که در زمین خلافت دهد، چنان که امت های صالح پیامبران گذشته را جانشینان خود ساخت و دین پسندیده آنان را بر همه جا مسلط و نافذ گرداند. آیات شریفه قرآن نیز دلالت‏بر حقانیت وعده خدا وتخلف ناپذیز بودن آن دارند: فاصبر ان وعدالله حق .شکیبا باش که وعده خدا حق است . ان الله لایخلف المیعاد . به راستی که خدا خلف وعده نمی‏کند .گرچه شب تاریک است اندکی صبر سحر نزدیک است. 1- المنهج الجديد و الصحيح في الحوار مع الوهابيين، ص 1782- همان 3- مقدمه كتاب «الشيعه الاماميه في ميزان الاسلام»، ص 54- مقدمه كتاب «من سب الصحابه و معاويه فامه هاويه»، ص 45- مقدمه كتاب «اصول مذهب الشيعه الاماميه الاثني عشريه»، ج 1، ص ۶یک جوان اهل تسنن با حضور در بیت آیت الله سید عزالدین زنجانی به مذهب تشیع گروید.به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بصیرت ، یاسر ریگی که پیش از این به مذهب حنفی اهل تسنن گرایش داشت ، پس از آشنایی با مذهب تشیع و کسب معرفت نسبت به آن٬ با حضور در محضر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله زنجانی به مذهب تشیع گروید .حضرت آیت الله زنجانی در سخنانی ضمن تبریک به این جوان ایرانی ، به بیان احادیثی در خصوص فضائل و برتری شیعیان نسبت به سایر مذاهب و ویژگی های آنان پرداختند .آیت الله زنجانی در ادامه شیوه صحیح نماز خواندن و انجام تکالیف دینی را به وی آموزش دادند . حتی وهابی ها هم شیعه می شوند!!!موج گرایش جوانان وهابی به تشیع روز به روز پرخروش‌تر می‌شود. آگاهان موثق گفته‌اند دامنه‌ی این موج حتی به مکه و مدینه نیز رسیده و گروهی از جوانان این دو شهر پیروی از مکتب اهل بیت (ع) راپذیرفته‌اند. آن‌ها از یک سو خشونت بی‌حساب و وحشتناک تندروان وهابی را در ریختن خون بی‌گناهان و از سوی دیگر محبت‌های بی‌دریغ پیروان اهل بیت و دعوت به صلح و اتحاد را از سوی آنها می بینند و به حکم فطرت خدادادی خود تمایل به این مکتب پیدا می‌کنند.اضافه بر این، تحریم شدید مطالعه‌ی آثار علمای اهل بیت سبب کنجکاوی بیشتر آن‌ها و روی آوردن به مکتبی می‌شود که آزادی در تحقیق را شعار خود قرار داده است.آن‌ها می‌بینند که در کتابخانه‌های وهابیان حتی یک کتاب از کتب علمای شیعه نیست در حالی که کتابخانه‌های شیعیان مملو از کتب فقهی،حدیثی و عقاید اهل سنت است.این گرایش روزافزون جوانان وهابی، مفتیان تندروی سعودی را آن‌چنان خشمگین ساخته که هر روز فتوای جدیدی بر ضد شیعیان صادر می‌کنند که غالبا بر اساس تهمت‌ها و دروغ‌هاست، به گمان این‌که با این‌گونه فتاوا می‌توانند جلوی این موج بایستند، موجی که بر اثر حکومت باشکوه جمهوری اسلامی و قدرت‌نمایی شگفت‌انگیز حزب‌الله لبنان و توانایی شیعیان عراق بوجود آمده است.

ارسال شده در تاریخ 1388/8/24

اگر در واقع حق با علی بود، چرا از حق خود کوتاه آمده است؟

موضع گیرى امیر مؤمنان علی علیه السلام در برابر خلفا از مباحث بسیار روشن و مشخص تاریخ است؛ اگرچه برخى با دستكاری‌ها سعى در مشوّش كردن اذهان و تحریف حقایق تاریخى دارند؛ چرا كه مصادر روائى و تاریخى شاهد فریادها و اعتراضات علی علیه السلام به بر گزیدگان سقیفه و پس از آن است، متن ذیل بهترین شاهد و گواه بر این ادعا است:
فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِیرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِیكَ وَیَطْلُبُ هَذَا مِیرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِیهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَیْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَیْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا.
النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفای261هـ)، صحیح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّیَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَیْءِ، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.
علی علیه السلام و عباس گفتگویى پیرامون بعضى از مسائل با ابوبكر داشته‌اند كه مهمترین آن بحث پیرامون میراث پیامبر بوده است، راوى این گفتگو عمربن خطاب است كه مى‌گوید:...
ابو بکر گفت: من جانشین رسول خدا هستم؛ پس شما دو تن ( علی و عباس) براى گرفتن ارث نزد وى آمدید، و تو اى عباس ارث پسر برادرت و او نیز میراث همسرش را از پدرش مى‌خواست. ابوبکر گفت: رسول خدا فرمود: ما چیزى به ارث نمى‌گذاریم، هرچه باقى گذاریم صدقه است؛ پس شما دو تن او را دروغگو، بدکار، حیله گر و خیانتکار دانستید ولى خدا مى‌داند که او راستگو، در مسیر درست و تبعیت کننده از حق بود؛ سپس او از دنیا رفت ومن جانشین رسول خدا و جانشین ابوبکر شدم؛ شما دو تن من را نیز دروغگو، بدکار، حیله گر و خیانتکار دانستید ولى خداوند مى‌داند که من راستگو، نیکو کار و در راه درست و تبعیت کننده از حق هستم....
در این نقل به اعتراف شخص عمر، علی علیه السلام؛ خلیفه اول و دوم را دروغگو، غاصب خلافت و افرادى خائن مى‌دانست.
بنابراین، آیا مى‌شود ادعا كرد كه علی علیه السلام كوتاه آمد، و هیچ اعتراض و مخالفتى نكرد؟
و آیا مخالفت و اعتراض از این روشن‌تر مى‌توان یافت كه با جرأت و شهامت تمام شرط انتقال خلافت كه رعایت سیره شیخین بود را كنار مى‌زند و روش آن دو را باطل و مردود اعلام مى‌كند؟
تفتازانى در شرح مقاصد مى‌گوید:
ثم جعلوا الاختیار إلى عبدالرحمن بن عوف فأخذ بید علی رضی الله تعالى عنه وقال تبایعنی على كتاب الله وسنة رسول الله وسیرة الشیخین فقال على كتاب الله وسنة رسول الله وأجتهد برأیی ثم قال مثل ذلك لعثمان فأجابه إلى ما دعاه وكرر علیهما ثلاث مرات فأجابا بالجواب الأول فبایع عثمان وبایعه الناس ورضوا بإمامته
اختیار را به عبد الرحمن بن عوف وانهادند؛ دست علی را گرفت و گفت: آیا به شرط عمل به کتاب خدا و سنت رسول و سیره شیخین حاضرى بیعت كنى؟ پاسخ داد: بنا بر کتاب خدا و سنت رسول و رأى و اجتهاد خودم مى‌پذیرم. سپس همین شرط را براى عثمان گفت؛ و او قبول کرد. این مطلب را سه بار تکرار کرد؛ و همان پاسخ اول را دادند؛ در نتیجه با عثمان بیعت کرد و مردم با او بیعت کرده و به امامت او راضى شدند.
التفتازانی، سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله (متوفای 791هـ)، شرح المقاصد فی علم الكلام، ج 2، ص 296، ناشر: دار المعارف النعمانیة - باكستان، الطبعة: الأولى، 1401هـ - 1981م.
طبرى نیز در تاریخ خود مى‌گوید:
ولما خرجت الخوارج من الكوفة أتى علیا أصحابه وشیعته فبایعوه وقالوا نحن أولیاء من والیت وأعداء من عادیت فشرط لهم فیه سنة رسول الله فجاءه ربیعة بن أبی شداد الخثعمی وكان شهد معه الجمل وصفین ومعه رایة خثعم فقال له بایع على كتاب الله وسنة رسول الله فقال ربیعة على سنة أبی بكر وعمر قال له علی ویلك لو أن أبا بكر وعمر عملا بغیر كتاب الله وسنة رسول الله لم یكونا على شیء من الحق فبایعه فنظر إلیه علی وقال أما والله لكأنی بك وقد نفرت مع هذه الخوارج فقتلت وكأنی بك وقد وطئتك الخیل بحوافرها فقتل یوم النهر مع خوارج البصرة.
هنگامى كه خوارج در کوفه خروج کردند، علی نزد اصحاب و شیعیانش آمد، با او بیعت کردند و گفتند: ما با هرکس دوستى کنى دوست بوده و هرکس را دشمن بدارى دشمن مى‌داریم. علی علیه السلام با آنان شرط کرد که به سنت رسول خدا عمل کنند. ربیعة بن ابوشداد در حالى كه پرچم قبیله خثعم را همراه داشت، نزد حضرت آمد ـ او در جمل و صفین حضورداشت ـ امیر مؤمنان به وى گفت: بیعت کن بر کتاب خدا و سنت رسول خدا؛ گفت: بر سنت ابوبکر و عمر؛ علی به وى گفت: واى بر تو؛ اگر ابوبکر و عمر به غیر سنت رسول خدا عمل کرده باشند، هیچ حقى ندارند؛ با حضرت بیعت کرد؛ حضرت نگاهى به وى نمود و فرمود: قسم به خدا گویا تو را مى‌بینم که همراه خوارج عازم جنگ شده و کشته شده‌ای؛ تو را مى‌بینم که زیر سم اسبان لگد کوب شده‌ای؛ عاقبت در روز نهروان با خوارج بصره کشته شد.
الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج 3، ص 116، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت؛
الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ) الكامل فی التاریخ، ج 3، ص 215، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.
هنگامى كه امیر مؤمنان سیره ابوبکر و عمر را قبول ندارد چطور ادعا مى‌کنید که وى با آنان از روى میل بیعت کرده و آنان را خلفاى رسول خدا مى‌دانست؟
و اما بخش دوّم این شبهه كه كوتاه آمدن شیعه در دفاع از عقائد و آرمان‌هاى مذهبى خویش بود، نیازمند پاسخ تفصیلى نیست؛ بلكه فقط مى‌گوئیم: آیا مخالفان مذهب اهل بیت كوتاه آمده و دست از جسارت‌ها، تهدیدها، كشتارها، تحریف‌ها و تخریب‌ها برداشته‌اند، تا متقابلا شاهد آرامش و سكوت باشند؟
نتیجه:
نه امیر مؤمنان علیه السلام از مطالبه حق خود دست كشید و كوتاه آمد و نه دشمنان آن حضرت دست از تهاجم علیه شیعه برداشته‌اند؛ بنابراین انتظار بی‌جایى است كه از شیعیان بخواهیم سكوت نمایند.
برگرفته از سایت موسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر


ارسال شده در تاریخ 1388/8/24

اعدام شیعیان در خیابانهای عراق


علت پیشرفت وهابیت چیست؟وظیفه ما چه میباشد؟

خطر غلا ة به يقين يكى از عوامل پيشرفت فكر وهّابى گرى افراطى، در ميان قشرى از مسلمين جهان تندروى هاى غلاة است، همان افراد نادان و بيسوادى كه درباره بزرگان دين به غلو پرداختند و آن ها را از درجه عبوديّت بالا بردند و به الوهيّت رساندند و شريك خدا قرار دادند. بى شك خطر آن ها كمتر از خطر وهّابيّون متعصّب نبوده و نيست و اگر اين ها نبودند، بهانه اى در دست آن ها نبود. تعبيراتى را كه با روح توحيد اسلامى سازگار نيست و در كتاب و سنّت هرگز نيامده، مانند خالق السماوات و الأرضين، و أرحم الراحمين، و امثال آنها كه از اوصاف خاصّ پروردگار است، نبايد در مورد اولياءالله به كار برد كه نه آن ها راضى هستند و نه با تعليمات اسلامى سازگار است. اصرار بعضى از جاهلان بر اين امور سبب شده كه گروهى از اصحاب تفريط كه آن ها نيز در نادانى همچون گروه غلاة هستند، به مقابله برخيزند، و بگويند از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بعد از وفاتش (نعوذبالله) هيچ كارى ساخته نيست، حتّى شفاعت و دعاى براى مؤمنان، و حتّى رفتن به زيارت او بدعت و حرام است. هم چنين كسانى كه با انواع خرافات از اصول توحيد و ساير تعليمات دينى دور شده اند و به عنوان مثال نعل اسب را مايه خوشبختى و جستن پلك چشم را نشانه شور بختى و عدد 13 را نحس و شوم و صداى فلان پرنده را ميمون و مبارك و فلان پرنده را شوم مى دانند، وخالق آنها را به فراموشى مى سپرند، سخت در اشتباهند. و اينجاست كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد: «هَلَكَ فِىَّ رَجُلانِ: مُحِبٌّ غال وَ مُبْغِضٌ قال ; دو كس درباره من هلاك شدند (و گمراه گشتند) دوست غلو كننده و دشمن بدخواه»!(1) خوارج و ناصبيان سبب وجود غلاة شدند، و غلاة نيز به نوبه خود بازار خوارج را گرم كردند. به همين جهت وظيفه علماى اسلام هميشه و به خصوص امروز، بسيار سنگين است، از يك سو بايد به هدايت غلاة بر خيزند و از سوى ديگر به سفسطه هاى وهّابيان تندرو پاسخ گويند، و چه مشكل است حفظ تعادل توده هاى كم سواد در اين امور، حتّى گاه ديده مى شود كه بعضى از كسانى كه به ظاهر در سلك عالمان هستند به يكى از اين دو طرف مى لغزند (أعاذَنَا اللهُ تَعالى عَنِ الاِفْراطِ وَ التَّفرِيطِ وَ هَدانا إلَى الصِّراطِ الْمُسْتَقِيمِ).

ارسال شده در تاریخ 18/8/88

موج جدید تحت فشار قرار دادن شیعیان عربستان توسط افراطی های وهابی


به گزارش فارس، نيروهاي امنيتي در عربستان براي تحت فشار قرار دادن شيعيان به بهانه مبارزه با خرافه بسياري از شيعيان را دستگير كردند. همچنين قصد دارند تا از هرگونه برپايي مراسم در ماه محرم توسط شيعيان جلوگيري كنند.
فشار نيروهاي امنيتي به شيعيان در عربستان به حدي شدت يافته كه بسياري از شيعيان ظواهر ديني همانند عكس و غيره را كه در منزل يا محل كار بوده است را برداشته‌اند. در شهر "الاحساء " بيش از 5 سال است كه با مراسم ديني شيعيان برخورد مي‌شود و دهها مسجد و حسينيه و مدرسه اهل تشيع بسته شده است. بنا به گفته شيعيان در عربستان، هر چند وقت يكبار نيروهاي امنيتي عربستان به محلي حمله كرده و جوانان شيعي را دستگير مي‌كنند. سال گذشته نيز در جريان مراسم نيمه شعبان نيروهاي افراطي و سلفي امر به معروف از چشن مردم در اين مراسم جلوگيري كردند و تمام چراغاني‌ها را از بين برده و حاضران را با زور متفرق كردند.

بدعت ها در اذان

الصلاة خير من النوم:
1- الصلاة خير من النوم از بدعتهاي حضرت خليفه ثاني‏عمر بن خطاب بوده و در زمان پيامبر اكرم اين جمله در اذان وجود نداشته. چنانچه ابن حزم ظاهري، و امام مالك و قرطبي تصريح دارند: الف ) امام مالك مي‏گويد: اِن المؤذن جاء الي عمربن الخطاب يؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائماً فقال: الصلاة خير من النوم فأمره أن يجعلها في نداء الصبح. هنگاميكه مؤذن نزد عمر آمد تا فرا رسيدن وقت نماز صبح را به او اعلام كند عمر را ديد كه به خواب فرو رفته فرياد برآورد: الصلاة خير من النوم، پس عمر به او دستور داد تا از اين پس اين عبارت را در اذان صبح قرار دهند. الموطّا 1: 72
ب) ابن حزم مي‏گويد: الصلاة خير من النوم، ولا نقول بهذا ايضا لأنه لم يأت عن رسول اللّه - صلي اللَّه عليه و سلّم . الصلاة خير من النوم ؛ ما آن را قبول نداريم ؛ زيرا از رسول خدا نيامده است المحلي 3: 161
2- السلام عليک ايها الامير: احناف به پيروي از امام ابو يوسف در فصول اذان و قبل از حي علي الصلاة جايز مي‏دانند جمله‏اي را اضافه كرده و خطاب به خليفه وقت بگويند: السلام عليك ايها الامير و رحمة الله و بركاته
– الف) سرخسي مي‏گويد: قد روي عن ابي يوسف رحمة الله انه قال: لابأس بأن يخصّ الأمير بالتثويب فيأتي بابه فيقول: السلام عليك ايها الامير و رحمة الله و بركاته حي علي الصلاة مرتين حي علي الفلاح مرتين الصلاة يرحمك اللّه از ابو يوسف روايت شده است که گفت : اشکالي ندارد که تنها مخصوص حاکم تثويب کند (او را به نماز دعوت کند) پس به در خانه او آمده و بگويد :"السلام عليک ايها الامير ورحمة الله وبرکاته" و سپس دوبار حي علي الصلاة و دو باز حي علي الفلاح و سپس " الصلاة يرحمک الله" المبسوط 1: 131
ب) حلبي مي‏گويد: «عن أبي يوسف: لا أري بأساً أن يقول المؤذن السلام عليك أيها الامير و رحمة الله و بركاته حي علي الصلاة، حي علي الفلاح، الصلاة برحمك الله.» لاشتغال الأمراء بمصالح المسلمين، اي و لهذا كان مؤذن عمر بن عبدالعزيز - رضي‏الله عنه - يفعله. از ابو يوسف نقل شده است که گفت : اشکالي نمي بينم در اينکه موذن بگويد : السلام عليک ايها الامير ورحمة الله وبرکاته حي علي الصلاة حي علي الفلاح الصلاة يرحمک الله . زيرا حاکمان مشغول مصالح مسلمانان هستند و به همين دليل موذن عمر بن عبد العزيز چنين مي کرده است . السيرة الحلبية 3: 304
مصادر ذيل نيز در اين زمينه مشاهده شود: الهداية في شرح البداية 1: 42 الجامع الصغير 1: 38- تاريخ مدينة دمشق، ج 60: 40 - شرح الزرقاني 1: 215 - تنوير الحوالك ج 1، ص 71 - الذخيره 2: 47 - مواهب الجليل 1: 431، الطبقات الكبري 5: 334 و 359.
3- حذف «حي علي خير العمل» از اذان:
الف) صاحب اضواء البيان مي گويد : که ابن عمر در اذان خود آن را مي گفته است نيز علي بن الحسين مي گفته اين همان اذان اوليه(بدون تغيير) است .بلال نيز گاهي اينچنين اذان مي گفته است. اضواء البيان ج8 ص 156
ب) بيهقي در سنن کبراي خود مي گويد : 1842 أخبرنا أبو عبد الله الحافظ وأ بو سعيد بن أبي عمرو قالا ثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ثنا يحيى بن أبي طالب ثنا عبد الوهاب بن عطاء ثنا مالك بن أنس عن نافع قال كان بن عمر يكبر في النداء ثلاثا ويشهد ثلاثا وكان أحيانا إذا قال حي على الفلاح قال على أثرها حي على خير العمل ورواه عبد الله بن عمر عن نافع قال كان بن عمر ربما زاد في أذانه حي على خير العمل ورواه الليث بن سعد عن نافع ابن عمر در اذان خود سه بار الله اکبر مي گفت و سه بارشهادت مي داد ، وگاهي اوقات نيز وقتي حي علي الفلاح را مي گفت ، در پشت سر آن مي گفت : حي علي خير العمل .... ابن عمر گاهي در اذانش حي علي خير العمل را زياد مي کرد . 1843 كما أخبرنا أبو عبد الله الحافظ أنا أبو بكر بن إسحاق ثنا بشر بن موسى ثنا موسى بن داود ثنا الليث بن سعد عن نافع قال كان بن عمر لا يؤذن في سفره وكان يقول حي على الفلاح وأحيانا يقول حي على خير العمل ورواه محمد بن سيرين عن بن عمر أنه كان يقول ذلك في أذانه وكذلك رواه نسير بن ذعلوق عن بن عمر وقال في السفر وروي ذلك عن أبي أمامة ابن عمر در سفر اذان نمي گفت و در اذان خود مي گفت : حي علي الفلاح و گاهي در پشت سر آن مي گفت : حي علي خير العمل 1844 وأخبرنا محمد بن عبد الله الحافظ أنا أبو بكر بن إسحاق ثنا بشر بن موسى ثنا موسى بن داود ثنا حاتم بن إسماعيل عن جعفر بن محمد عن أبيه أن علي بن الحسين كان يقول في أذانه إذا قال حي على الفلاح قال حي على خير العمل ويقول هو الأذان الأول از علي بن الحسين (امام سجاد) نقل شده است که در اذان خود وقتي به حي علي الفلاح مي رسيد مي گفت : حي علي خير العمل و مي گفت اين اذان اول است (اذان قبل از تحريف) سنن البيهقي الكبرى ج1/ص424 ج) ابن ابي شيبه مي گويد : من كان يقول في أذانه حي على خير العمل : 2239 حدثنا أبو بكر قال نا حاتم بن إسماعيل عن جعفر عن أبيه ومسلم بن أبي مريم أن علي بن حسين كان يؤذن فإذا بلغ حي على الفلاح قال حي على خير العمل ويقول هو الأذان الأول 2240 حدثنا أبو خالد عن بن عجلان عن نافع عن بن عمر أنه كان يقول في أذانه الصلاة خير من النوم وربما قال حي على خير العمل 2241 حدثنا أبو أسامة قال نا عبيد الله عن نافع قال كان بن عمر زاد في أذانه حي على خير العمل کساني که در اذان خود حي علي خير العمل مي گفته اند : ...علي بن الحسين اذان مي گفت ، پس وقتي که به حي علي الفلاح رسيد گفت : حي علي خير العمل و فرمود که اين اذان اول است . ... ابن عمر در اذان خود مي گفت الصلاة خير من النوم و گاهي مي گفت حي علي خير العمل ...ابن عمر در اذان خود حي علي خير العمل را زياد مي کرد . مصنف ابن أبي شيبة ج1/ص195 د) عبد الرزاق صنعاني مي گويد : 1797 عبد الرزاق عن بن جريج عن نافع عن بن عمر أنه كان يقيم الصلاة في السفر يقولها مرتين أو ثلاثا يقول حي على الصلاة حي على الصلاة حي على خير العمل ابن عمر هنگامي که در سفر نماز مي خواند آن را دو يا سه بار مي گفت ؛ مي گفت : حي علي الصلاة حي علي الصلاة حي علي خير العمل مصنف عبد الرزاق ج1/ص464: هـ) متقي هندي در کنز العمال مي گويد : 23174 - عن بلال كان بلال يؤذن بالصبح فيقول حي على خير العمل بلال اذان صبح را مي گفت ، پس در آن مي گفت : حي علي خير العمل کنز العمال ج8/ص161 و) ابن حجر در لسان الميزان مي گويد : زعم أنه سمع بن هارون عن الحماني عن أبي بكر بن عياش عن عبد العزيز بن رفيع عن أبي محذورة رضي الله عنه قال كنت غلاما فقال لي النبي صلى الله عليه وسلم اجعل في آخر أذانك حي على خير العمل وهذا حدثنا به جماعة عن الحضرمي عن يحيى الحماني ابي محذوره گفته است : جوان بودم که رسول خدا صلي الله عليه [وآله] و سلم فرمودند در آخر اذانت حي علي خير العمل بگو لسان الميزان ج1/ص268 جالب اينكه مولف لسان الميزان بعد از نقل اين مطلب مي گويد وي بخاطر نقل اين روايت ضعيف است!!! يعني چون اين حرف مخالف مذهبشان است راوي آن را دروغگو مي پندارد با اينکه باقي علماي اهل سنت وي را تاييد کرده اند. و) زيلعي مي گويد : ما جاء في حي على خير العمل أخرجه البيهقي عن عبد الله بن محمد بن عمار وعمار وعمر ابني أبي سعد بن عمر بن سعد عن آبائهم عن أجدادهم عن بلال أنه كان ينادي بالصبح فيقول حي على خير العمل فأمره النبي صلى الله عليه وسلم أن يجعل مكانها الصلاة خير من النوم وترك حي على خير العمل انتهى قال البيهقي لم يثبت هذا اللفظ عن النبي صلى الله عليه وسلم فيما علم بلالا وأبا محذورة ونحن نكره الزيادة فيه والله اعلم قال في الإمام ورجاله يحتاج إلى كشف أحوالهم انتهى واخرج البيهقي أيضا عن عبد الوهاب بن عطاء ثنا مالك بن أنس عن نافع قال كان بن عمر أحيانا إذا قال حي على الفلاح قال على أثرها حي على خير العمل ثم أخرجه عن الليث بن سعد عن نافع عن بن عمر نحوه قال ورواه عبيد الله بن عمر عن نافع ان بن عمر ربما زاد في اذانه حي على خير العمل آنچه که در مورد حي علي خير العمل آمده است : بيهقي از ... نقل کرده است که بلال اذان صبح را مي گفت پي مي فرمود حي علي خير العمل ؛ پس رسول خدا به او دستور دادند که به جاي آن الصلاة خير من النوم را قرار دهد و آن را رها کند . بيهقي گفته است که اين متن با اين الفاظ – در مورد چيزهايي که به بلال و ابا محذوره ياد دادند ( که حي علي خير العمل را بردار و جاي آن الصلاة خير من النوم بگذار)- از رسول خدا نرسيده است ولي ما زياده را در اذان مکروه مي دانيم ( لذا حي علي خير العمل نمي گوييم)...ابن عمر گاهي اوقات وقتي مي گفت حي علي الفلاح به دنبال آن مي گفت حي علي خير العمل ... ابن عمر گاهي در اذان خود حي علي خير العمل مي گفت . نصب الراية ج1/ص290 جالب توجه آن است زيلعي گفته است روايت صحيح نداريم که رسول خدا به بلال گفته باشند الصلاة خير من النوم و تنها داريم که بلال در اذان خود حي علي خير العمل مي گفت. ولي مي گويد ما زياد کردن ( حي علي خير العمل ) را در اذان مکروه مي دانيم!!! موفق باشيد
برگرفته از سایت مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
ارسال شده در تاریخ1388/8/24