کوچ کردم بیاین به وبلاگ جدیدمhttp://vahhabi.mihanblog.com/ (به لطف وزارت ارشاد بعضی از عکسهای این وبلاگم فیلتر شدند)
به استقبال محرم عکسهای مشدی گذاشتم کلیک کن حالشو ببر
آیا دلیلی هست که حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نماز را دست بسته خوانده است؟
در سنن بیهقی جلد 2، صفحه 72 ـ 73 ـ 101 ـ 102 و سنن ابوداود جلد 1، صفحه 194 باب افتتاح صلوة حدیث
730 و 736 و سنن ترمذی جلد 2، صفحه 98 باب صفة الصلوة.که همگی از منابع اهل سنت هستند آمده است که صحابی بزرگ ابو حمید ساعدی برای جماعتی از صحابه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از جمله ابو هریره الدوسی سهل الساعدی ابو اسید الساعدی ابو قتاده حارث بن ربعی محمد بن مسلمه کیفیت نماز پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را شرح میداد و تمام جزئیات مستحب(کوچک و بزرگ) را نقل کرد و لی دست را روی دست گذاشتن را نگفت. و این که او نقل نکرده معلوم میشود جزء افعال پیامبر نبوده است.بر گرفته از سایت راسخون ارسال شده در تاریخ 88/9/2
ایا برپایی جشن مولودحضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) (بدعت) است ؟
برگزاری مراسم جشن و سرود در ایام تولد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یکی از عادات نیکوی مسلمانان بوده است که در جهت عمل به دستورات قرآن کریم صورت میگیرد، زیرا برگزاری مجالس جشن و سرود در ایام تولد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت علیهم السلام و همچنین برگزاری مجالس عزا در ایام حزن و اندوه آنان نشانه مودت و محبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل البیت (علیهم السلام) میباشد که قرآن میفرماید:..قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی..[1]بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم [= اهل بیتم] و در سوره اعراف میفرماید:
پس کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند، آنان همان رستگارانند.
بزرگ و عزیز داشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اختصاص به زمان حیات آن بزرگوار ندارد بلکه در همه زمانها ممکن است و اقامه مجالس جشن و سرود در میلاد آن حضرت نمونهای از احترام به آن حضرت است که مورد تأکید قرآن است.
در همین زمینه "قسطانی" در کتاب "المواهب اللدنیه" میگوید: همیشه اهل اسلام در ماه ولادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جشن میگرفتند، ولیمه میدادند، صدقه میدادند و اظهار سرور مینمودند و..[3]
پس احتفال و تزیین به مولد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها بدعت نیست بلکه یکی از سنتهای حسنه رایج در بین مسلمانان بوده است.
پی نوشتها:
[1]-سوره الشوری آیه 23 *ذلِکَ الَّذی یُبَشِّرُ اللّهُ عِبادَهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْنًا إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ* این همان چیزی است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند به آن نوید میدهد! بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم [= اهل بیتم]؛ و هر کس کار نیکی انجام دهد ، بر نیکیاش میافزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.
[2]-سوره اعراف آیه 157 *الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ اْلأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ اْلإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اْلأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده- که [نام] او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته مییابند- پیروی میکنند [همان پیامبری که] آنان را به کار پسندیده فرمان میدهد، و از کار ناپسند باز میدارد، و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را بر ایشان حرام میگرداند، و از [دوش] آنان قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است برمیدارد. پس کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند، آنان همان رستگارانند.(ترجمه فولادوند)
[3]-المواهب اللدنیه، ج 1، ص 3.27
برگرفته از سایت راسخون ارسال شده در تاریخ 1388/9/2
بازداشتگاههای مخوف وهابیت
تکفیر دیگران و کشتن انهاست (وهابیت و دیوبندی)نوکران خوب نه بسیار عالی دشمنان اسلام میباشند
گرايشهاي موجود در وهابيت و تقسیمات جدید شون
1. محور اعتقادات : دانستن ريشه عقايد وهابيت و آشنايي با آنها و شناخت موسسين اين فرقه.
ريشه اعتقادات آنها در افكار ابن تيمه صاحب كتاب منهاج السنه كه در مقابل كتاب مفتاح الكرامه علامه حلي(ره) نوشته شده است.
2. گرايشهاي فكري وهابيت در دنيا به دو دسته تقسيم مي شوند:
الف: وهابيت راديكال (افراطي)
ب: وهابيت معتدل
و در تقسيم ديگر وهابيت به عرفاني و غير عرفاني تقسيم مي شود. مكاتب و گروهايي در جهان وجود دارد كه عقايد آنها شبيه وهابيت است ولي نمي توان آنها را وهابي ناميد مثل طرفداران مكتب ديوبند در هندوستان و سيستان بلوچستان ايران و يا مكتب اهل حديث كه مانند وهابيون اهل تقليد نيستند پس بايد در اين محور اين گرايشها را از هم تفكيك نمود.
ارسال شده در تاریخ 8/25
روشهاي وهابيت دراثبات ديدگاه خود
.روشهاي محتوايي 2.روشهاي تبليغي
مراد از روشهاي محتوايي روشهايي است كه وهابيت دراستدلالات خود ازآنها استفاده مي كند روش وهابيت يا اهل سنت نقل گرايي است يعني ايشان عقل را تعطيل مي كنند و مي گويند آنچه براي ما حجت است كه دركتاب وسنت و سيره صحابه و اجماع وجود دارد
2.درروشهاي تبليغ پرسش ما اين است كه روشهاي وهابيت درتبين عقايد خود چيست؟
وهابيت ازروشهاي مختافي درتبليغ مكتب خود استفاده مي كند عبارتند از:
الف- نهضت جماعت تبليغ
ب- سازمان الرابطه اسلاميه
ج- دانشگاه هاي وهابيت به نام جامعه المديني وجامعه ام القرا
د- انتشاركتب توسط وهابيت درزمينه هاي اعتقادي وتخريب عقايد ديگران و تبليغ ازطريق سايت هاي اينترنتي
افشاي فعاليتهاي تروريستي وهابيت در قلب اروپا
پيشروي فعاليت سلفيهاي افراطي و سوء استفاده از مساجد و مراکز تجمع مسلمانان در سايه حمايت کشورهاي حوزه خليج فارس نگراني شديد مجامع اروپايي را برانگيخت.
به گزارش پايگاه البروج، وهابيون اروپا در جديدترين اقدامات خود مساجد و مراکز اسلامي مسلمانان را به عنوان جايگاهي براي برگزاري نشست و همانديشي انتخاب کردهاند، تا جايي که اين امر موجب افزايش حساسيت مجامع اروپايي نسبت به مسلمانان و به ويژه مراکز تجمع آنان شده است.
گروههاي سلفي و يا به عبارت ديگر وهابيها که اروپاييها خاستگاه آنان را عربستان سعودي و سردمدار آن را اسامه بن لادن مي دانند، اخيرا نگراني شديد کشورهاي اروپايي به ويژه دانمارک، ايتاليا، آلمان، انگليس و اسپانيا را برانگيختهاند.
برخي از منابع خبري اروپايي اعلام کردند: در پي شدت گرفتن فعاليت وهابيها در اروپا و کنترل شديد برخي مساجد و مراکز تجمع مسلمانان، تعدادي از اين افراد از جمله گروه هماهنگ کننده اقدامات تروريستي و انتحاري در عراق دستگير شدند.
مجامع اروپايي همچنين با اشاره به اين که پس از دستگيري اين افراد اطلاعات بسيار مهمي از شيوه فعاليت آنان بدست آمده است، اظهار کردند: افراد مذکور پس از دستگيري به حمايت مالي کشورهاي حوزه خليج فارس به ويژه عربستان سعودي، امارات، قطر، برخي از موسسات مالي رسمي و خصوصي و برخي از علماي سلفي اين کشورها اعتراف کردند.همچنين مقدار زيادي مواد جهت ساخت مواد منفجره تي اي تي بي و مقدار زيادي اسلحه در مساجد محل تجمع وهابيها در دانمارک کشف شد.
گروههاي دستگير شده يک گروه از چهار گروه فعال وهابيها و عاملان انفجارهاي لندن در جولاي 2005 به شمار ميآيند.
درپي اين امر و همراه با تشديد پديده اسلام هراسي در اروپا، بسياري از کشورهاي اروپايي کنترل شديد خود بر مساجد و مراکز تجمع مسلمانان را آغاز کرده اند.
از سوي ديگر بسياري از مجامع اسلامي بزرگ جهان، ضمن محکوم کردن فعاليت وهابيها، خواستار ريشه کن کردن اين افراد شده و اعلام کردند: فعاليت وهابيها که اکنون پاي خود را از منطقه خاورميانه فراتر نهاده و در اروپا آغاز به کارکرده به تخريب چهره مسلمانان در جهان انجاميده و آنان را در فشار بيشتري از سوي غير مسلمانان قرار خواهد داد.
نقل از سایت نافذ ... ارسال شده در تاریخ 1388/8/25
جريان شناسي وهابيت ياسلفيت
رابطه اين دوعام و خاص مطلق است ما دراين جا به اين پرسش پاسخ ميدهيم كه چه زمينه ها وعواملي باعث به وجودآمدن سلفيت شده است ؟
سلفيت قائل است اعمالي كه گذشتگان انجام داده اند براي بعدي ها حجت است و اگرچندي بدان افزوده شود بدعت است .
چرا وهابيت درعربستان شكل گرفت ؟چرا با اينكه ابن تيميه درسوريه زندگي مي كرد ولي اين فرقه درعربستان شكل گرفت نه سوريه؟ فايده بحث جريان شناسي وهابيت اين است كه ما به راحتي ميتوانيم زمينه هاي پيدايش اين مكتب را دركشور خود يا مناطق مختلف آن بدست بياوريم كه چرا اين فرقه در ميان سيستاني ها يا گرگاني ها تاثيرداشته و...
وهابيت وسياست موضوع اصلي سياست قدرت است و يكي ازاهداف اساسي وهابيت مساله قدرت است بنابراين ازهمان ابتدا كه محمد ابن عبدالوهاب كارخود را شروع مي كند دركنار محمد ابن سعود (آل سعود ) قرار مي گيرد، بنابراين درعربستان اسلام دولتي وجود دارد يعني اسلام درخدمت دولت است ولي درايران دولت اسلامي وجود دارد به اين معنا كه اسلام كه دولت درخدمت اسلام است مثلا درزمان جنگ شوروي با افغانستان آوارگان افغان به دو كشور سرازيرشدند ايران و پاكستان،ايران مرزها را بازگذاشته و افاغنه وارد شدند و درتمام نقاط ايران پراكنده شده و سالها به زندگي ادامه دادند حتي بعضي از شغلها را نيز تصرف كردند ولي بعد ازساليان دراز هيچ يك ازدو طرف افاغنه و ايرانيان از زندگي در كنارهم راضي نبودند اما درپاكستان با سياست وهابيت افاغنه رادركنارمرزها مستقركردند وچون آنها كار و شغل و درآمدي نداشتند وهابيت آنها را در مدارس و حوزه هاي علميه خود پذيرش نمود و سالها آنها را آموزش اعتقادي داد وهمين شد كه پس ازچند سال اين گروه به طالبان تبديل شده و افغانستان را زيرورو كردند
ارسال شده در تاریخ 1388/8/25
ويژگی های وامتیازات فرقه وهابیت در نگاه استاد دکتر سید مهدی موسوی
فرقه وهابيت نسبت به ساير فرق واديان ويژگي خاصي دارد و ازامتيازات ويژه اي برخورداراست كه امروزه نمي توان آن راصرفا يك اعتقاد محسوب كرد بلكه اين فرقه جنبه سياسي به خودگرفته وبه صورت ابزاري دردست استعمار ودشمنان تشيع قرار مي باشد ازجمله طالبان و القاعده به خلاف مكاتب اربعه اهل تسنن كه يك سير طبيعي داشته ولي وهابيت اين طورنيست0عوامل رشد وهابيت .
1.جاذبه وداعيه اي كه در دعوت اين فرقه است: كه ميخواهيم تمام اسلام را از خرافات و بدعتهايي كه درطول 1400سال در آن به وجود آمده است نجات دهيم (اسلام پاكي) دنياي اسلام چون با هجمه عظيمي از خرافات مواجهه است ادعاي وهابي ها جلب توجه مي كند. جريان وهابي ها مانند جريان جنگ صفين است كه قرآن ها را برسر نيزه كردند و مسائل مهم اعتقادي شيعه را كنار گذاشتند.
2. القاي شبهه: هميشه القاي شبهه راحت وآسانتر از پا سخ به آن است. اين شيوه را وهابيت به شدت دنبال مي كند و با القاي شبهه در ميان مردم خصوصاً در دين و تشيع زمينه رشد خود را فراهم كرده است.
3. قدرت و تبنيه اقتصادي كه وهابيت در اختيار دارد. عربستان با حدود 22ميليون جمعيت اولين توليد كننده نفت است و در آمد كلاني از آن به دست مي آورد و نيز از حج و مدينه النبي در آمد بسياري دارد كه باعث شده است كه قدرت زيادي را در گسترش وهابيت به دست بياورد.
4. استفاده از روشهاي تبليغي: بزرگترين اجتماع وهابيت كه دومين اجتماع بزرگ بعد از مراسم معنوي حج مي باشد هر سال در روز 13آبان در پاكستان برگزار مي شود و روشهاي تبليغي مختلف را به كار مي گيرند كه با تبادل نظر بتوانند در دنيا تبليغ وهابيت را بنمايند.
نكته: امروز وهابيت مانند ساير فرق به شاخه متعددي تقسم شده است كه ديگر كسي قادر به بررسي تمامي شاخه هاي آن نيست بنابراين بايد هركسي شاخه اي را انتخاب كند و پيرامون آن كار كند.
ارسال شده در تاریخ 1388/8/25
عرب آنلاین: شيعيان قدرتمندتر مي شوند
شیعیان تنها یک گروه شناخته شده در ایران و عراق نیستند بلکه هم اکنون در کویت، عربستان، بحرین، قطر و عمان صدایی برای شنیدن دارند و علاوه بر آن در یمن و لبنان و سوریه نیز فرقه های مختلف شیعه نظیر علوی ها، زیدی ها، اسماعیلیه و دروزی ها فعالیت های مذهبی و سیاسی قابل توجهی دارند که اگر شرایط به همین گونه پیش برود در آینده باید... |
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از تابناک، "کشورهای عربی در آستانه جنگ های طایفه ای" این جمله، تیتری است که "عرب آنلاین" برای گزارشی از وضعیت جنگ در یمن انتخاب کرده است.
"عرب آنلاین" در این گزارش خبری، با اشاره به ورود عربستان به جنگ داخلی یمن، و همچنین ارسال نیروهای احتیاط عربستان به مناطق مرزی و به دنبال آن تشدید نبردها میان نظامیان یمنی و سعودی با معترضین شیعی موسوم به "الحوثی" می نویسد: شیعیان در سراسر منطقه عربی به شکل فزاینده ای در حال گسترش هستند و این گروه که تا قرون اولیه هجری قمری اقلیتی کوچک در منطقه خاورمیانه بودند هم اکنون در تمامی کشورهای عربی حضور فعالی دارند و با ایجاد گروه های مختلف بر مناسبات منطقه ای تاثیرگذار شده اند.
این پایگاه اطلاع رسانی عربی در ادامه می افزاید: شیعیان تنها یک گروه شناخته شده در ایران و عراق نیستند بلکه هم اکنون در کویت، عربستان، بحرین، قطر و عمان صدایی برای شنیدن دارند و علاوه بر آن در یمن و لبنان و سوریه نیز فرقه های مختلف شیعه نظیر علوی ها، زیدی ها، اسماعیلیه و دروزی ها فعالیت های مذهبی و سیاسی قابل توجهی دارند که اگر شرایط به همین گونه پیش برود در آینده باید این کشورها شاهد درگیری های طایفه ای بین دولت ها و شیعیان باشند همان حادثه ای که هم اکنون در یمن رخ داده و ارتش یمن و عربستان را درگیر مبارزه با گروه "یحیی عبدالمالک الحوثی" کرده است.
"عرب آنلاین" در پایان می نویسد: بدون شک شیعیان سراسر جهان از ایران و فرهنگ شیعی حاکم بر آن الهام می گیرند و برای اینکه بتوان منطقه را از جنگ های پایان ناپذیر مذهبی رها کنیم باید مردم این کشورها را از عواقب جنگ های طایفه ای آگاه کنیم و اجازه ندهیم هر از گاهی به نام اختلاف های دینی، شمشیر در میان مسلمانان ظاهر شود و خون مسلمانان به دست خود ریخته شود و این همان ایده ای است که صهیونیست ها در پی آنند و بسیاری از سران کشورها از آن غافل هستند.
ارسال شده در تاریخ 1388/8/24
خاطره ای ازآقاى جهرى (از مسئولين سابق وهابيت در سنگاپور)ا
نقل از وبلاگ شیعه شدگان
ارسال شده در تاریخ1388/8/24
نظر استاد ادريس الحسينى:بى شك حسين مرا شيعه گردانيد.
نقل از وبلاگ شیعه شدگان
ارسال شده در تاریخ 1388/8/24
وهابيت در بستر تكفير به وجود آمده و بر طبق آن رشد و حركت كرده است..
ارسال شده در تاریخ 1388/8/24
نظر مكتب تشيع، در باورهاى خود به استدلالها و متون قوى دينى استناد دارد
نام و نام خانوادگى: صلاح الفاضلىكشور: مغرب تحصيلات: ديپلم روانشناسى و مشغول به تحصيل در مركز جهانى علوم اسلامى قمفعاليتها: فعاليتهاى سياسى و فرهنگى در انجمنهاى متعدد و روزنامهنگارى در يكى از هفتهنامههاى فرانسوى.
پرسمان:
در مورد چگونگی گرویدن خود به تشیع برایمان بگوئید؟
بسم الله الرحمن الرحیم
:در هنگام تحصيل، درباره علل و خواستگاه پيدايش مذاهب و فرقههاى اسلامى درسهايى را گذرانده بودم.تلاش نويسندگان اين كتابها، اين بود كه استدلالهاى شيعه را در حقانيت ولايت اميرمؤمنان عليهالسلام و امامت، بر اساس نصّ الهى، سخيف و بىاهميت جلوه دهند؛ ولى در همان دوره هم پيش خودم حضرت على عليهالسلام را سزاورتر از ساير صحابه، براى حكومت بعد از پيامبر، مىدانستم. با شروع مطالعاتم، نوعى اجحاف را در حق اهلبيت عليهمالسلام احساس كردم؛ چون با نامهاى جديدى از اهلبيت، مثل امام صادق عليهالسلام آشنا مىشدم به شكل مختصر با تاريخ تشيع آشنايى پيدا كردم. به همين شكل، با برخى از برادران ديگر در اين موضوع، بحث و گفتوگو مىكرديم. تمامى اين مباحث، نقش مقدمهاى را براى من داشت. نقطه برجسته تحول من، كتاب كوچكى بود كه اتفاقى به دست من رسيد. يكى از دوستان من كه از روى مقدارى از كتابها، كپىبردارى مىكرد، چند كتاب را به من هديه داد. در ميان اين كتابها، كتاب كوچكىبود كه حتى جلد هم نداشت و توسط وزارت ارشاد تهيه شده بود. موضوع كتاب درباره قيام امام حسين عليهالسلام بود. قبل از مطالعه اين كتاب، درباره امام حسين عليهالسلام مطالبى را شنيده بوديم. از طرف ديگر، به دليل انس با انقلاب ایران، به تشيع هم به شكل كلى علاقمند بودم و نگاه من به تشيع، نگاه به يك مكتب خرافى و باطل نبود. همچنين نقش موفق حزبالله در جنوب لبنان هم در اين علاقمندى بىتأثير نبود. از طرف ديگر، برخى تبليغات ايران در جهان عرب، مانند نشريه العالم هم مسائل ايران را برايمان منعكس مىكرد. برخى متون دينى تشيع، مثل دعاهاى منقول از اهلبيت عليهمالسلام بسيار در ما تأثيرگذار بود. تمامى اين عوامل، باعث ايجاد نوعى انس با تشيع براى ما شده بود. قبل از مطالعه اين كتاب، دسترسى به كتابهاى تاريخى نداشتم تا با مسائل تفصيلى عاشورا آشنا شوم؛ ولى اين كتاب مختصر، وقايع را به شكل زيبايى مطرح كرده بود. اين كتاب، روى من بسيار تأثيرگذار بود؛ به طورى كه من و همسرم، هنگام مطالعه كتاب، اشك در چشمهايمان حلقه مىزد. كتاب، ابعاد جديدى از حركت و مبانى امام حسين عليهالسلام را برايمان روشن كرد. احساس خسران مىكردم كه چرا به اين ابعاد اعتقادى زودتر دست پيدا نكرده بودم و به نوعى خودم را سرزنش مىكردم. در مراحل بعد، اشعار عربى بزرگانى از شيعه به دستم رسيد.شعرهاى دعبل خزاعى، كميت اسدى و سيد حميرى و ديدم كه تصوير بسيار بلندى از اهلبيت عليهمالسلام ارائه مىدهند و در عين حال، شعر اين بزرگان، نشاندهنده عمق مبارزهاى بود كه ميان اهلبيت عليهمالسلام و دشمنانشان انجام شده بود.بعد از آن كتاب المراجعات به دستم رسيد، با علاقه زيادى تمام بخشها و نامههاى رد و بدل شده ميان علامه سيد حسين شرفالدين و شيخ سليم البشرى را مطالعه كردم.قدرت استدلال مذهب تشيع و اقرار شيخ البشرى به اين مسئله، توانايى بالاى سيد شرفالدين در اداره گفتوگو و مسائل اختلافى، زبان ادبى زيبا و سطح بالاى ادبى كتاب، در جذب من به مذهب تشيع بسيار مؤثر بود. بعد از خواندن اين كتاب، از درون، به حقانيت تشيع اطمينان پيدا كردم و به اين نتيجه رسيدم كه در طول تاريخ اسلام، تحريف بزرگى به وجود آمده است.كتاب معالم المدرستين، نوشته علامه عسگرى هم در قانع كردن من نسبت به تشيع مؤثر بود. اين كتاب، كتابى قوى و مستدل بود.پس از مطالعه این کتب به نوعى به خودم بازمىگشتم و تجربيات شخصى خودم را از دوران كودكى مرور مىكردم و فهميدم كه چرا هنگام شنيدن نام حضرت على عليهالسلام،در قلبم، اين محبت فراوان و خشوع زياد را احساس مىكردم؛ و بعدها با خواندن كتاب «شيخ المضيره ابوهريره»، شخصيت واقعى ابوهريره نیز برايم كشف شد و باز فهميدم كه چرا در دوران كودكى، نام اين شخصيت اصلاً برايم جاذبهاى نداشت.در همه مراحل تصميم گرفتم كه نتيجهگيرى عجولانهاى نداشته باشم؛ چون به اين نتيجه رسيده بودم كه مكتب تشيع، در باورهاى خود به استدلالها و متون قوى دينى استناد دارد.و در آخر اینکه: تحول من به تشيع، به سختى و دشوارى انجام نشد؛ بلكه با توجه به زمينههايى كه توضيح دادم، من بسيار آسان تشيع را پذيرفتم..
عبدالمجيد محمد فارغ التحصیل دانشگاه الازهر مصر شیعه شد.
حسين عربىمعروف عبدالمجيد محمد به سال 1952 ميلادى، در خانوادهاى شافعى مذهب، در استان قليوبيه مصر به دنيا آمد. تحصيلاتش را در دانشگاه الازهر ودر رشته زبان و ادبيات سامى به پايان برد. سپس در دانشگاه روم ايتاليا و در رشته كتيبههاى سامى فارغ التحصيل شد. پس از آن به تحصيل در رشته آثار باستانى روم و يونان باستان در دانشگاههاى زوريخ سوئيس و گوتينگ آلمان پرداخت و از اين دانشگاهها فارغ التحصيل شد. معروف عبدالمجيد، علاوه بر تسلط كامل بر زبان و ادبيات عرب، به چند زبان زنده دنيا آشنايى كامل دارد. وى در سال 1984 ميلادى و پس از چند سال مطالعه و تحقيق و جست و جو مستبصر شده، به مذهب اهل بيت«ع» گرويد و هم اكنون به تدريس در محيطهاى دانشگاهى و فعاليت در رسانههاى گروهى و از جمله راديو و تلويزيون برون مرزى مشغول است. علاقه شديد وى به نويسندگى و سرودن شعر سبب شد كتابهاى خود را با هزينه شخصى به چاپ برساند؛ رمان «انا الحسين بن على» كه با نام «مرگ سرخ» به فارسى ترجمه شده است. آنچه از نظر مىگذرد، مصاحبهاى كوتاه از سوى ماهنامه پرسمان با استاد در يك روز سرد زمستانى در منزل وى در شهر مقدس قم است.باتشكر از اين كه وقت گرانمايهتان را در اختيار ماهنامه پرسمان نهاديد، استاد چه شد كه به مذهب تشيع گرويديد...؟!با تشكر، من در سال 1362 شمسى از سوئيس به ايران آمدم. پس از مدتى در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، در بخش مربوط به اقليتهاى مذهبى، مشغول به كار شدم. همكارانم مىدانستند كه من سُنى شافعى هستم، براى همين چند نفر از اساتيد را آوردند تا با من صحبت و حقانيت مذهب اهل بيت«ع» را ثابت كنند؛ اما از آن جا كه من در «ألازهر» مصر درس خوانده بودم و تا حدى بر امور تاريخى و مذهبى مسلط بودم، در مباحثهها غالب مىشدم و حتى نزديك بود آنها را سنى كنم.«خنده استاد» براى همين به دانشجويان سفارش مىكنم كه در محيطهاى دانشگاهى به بحث با پيروان مذاهب ديگر نپردازند؛ زيرا اين كار احتياج به مطالعه فراوان و تسلط كافى بر قضايا و حوادث تاريخى دارد و اگر شخصى بدون مطالعه وارد اين ميدان شود، ممكن است دچار ترديد شود و ضربه روانى سختى بخورد. آنها كه از اين مسأله نااميد شدند، به دنبال كار خودشان رفتند و من هم به كارهاى خودم رسيدگى مىكردم. در محل كار بنده كتابخانه كوچكى وجود داشت كه تقريباً تمام كتابهاى عربى آن را مطالعه كرده بودم. روزى بيكار نشسته بودم و مىخواستم چيزى را مطالعه كنم. سرى به قفسه كتابها زدم. چشمم به كتابى به نام «المراجعات» افتاد كه تا آن زمان اسمش را نشنيده بودم و از نويسنده و محتواى ارزشمند آن هيچ اطلاعى نداشتم. كتاب را برداشتم و چند ورقى از آن را مطالعه اجمالى كردم. ديدم موضوع آن درباره مسائل مشترك و مورد اختلاف شيعه و سنى است و شامل نامههايى است كه بين سيد عبدالحسين شرف الدين عاملى و شيخ سليم البشرى، رئيس الازهر مصر، رد و بدل شده است. كتاب بسيار جذاب و براى من بسيار شيرين و مفيد بود. مقدمه آن را مطالعه كرده بودم كه ظهر شد. من كتاب را با خود به منزل بردم. پس از صرف نهار و به جاى آوردن نماز ظهر، به مطالعه كتاب ادامه دادم. هنگام نماز عصر، نماز عصر را به روش مذهب شافعى به جاى آوردم و دوباره با شور و اشتياق به مطالعه كتاب«المراجعات» ادامه دادم.طى مطالعه كتاب، گذشت زمان را متوجه نمىشدم. ناگهان سرم را از كتاب بلند كردم كه ديدم آفتاب غروب كرده و وقت نماز مغرب فرا رسيده است. براى وضو گرفتن برخاستم. غرق در افكار خويش بودم. جملات كتاب به سرعت در ذهن من مرور مىشدند. گويى تمام نامههاى مؤدبانه شيخ الأزهر و جوابهاى زيبا و حكيمانه سيد شرف الدين را حفظ شده بودم... .تصميم خويش را گرفتم نماز مغرب و عشا را طبق مذهب اهل بيت«ع» به جاى آوردم. براى اطمينان بيشتر كتاب «المراجعات» را چند بار ديگر خواندم و از اين كه به صورت كاملاً تصادفى با اين كتاب و محتواى بسيار ارزشمند آن آشنا شده بودم، خداى را شكر كردم. از كجا و به چه دلايلى به حقانيت تشيع پى برديد؟دلايل متعددى وجود دارد و فردى كه به دنبال حقيقت است، بايد كتابهاى اصيل تاريخى از قبيل تاريخ طبرى، الكامل ابن اثير، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد و محمد عبدُه و... را كه به وسيله بزرگان اهل تسنن نوشته شده است، مطالعه كند. علاوه بر اين يك دليل بسيار ساده وجود دارد و آن اين است كه در زبان عربى مىگويند: «اهل البيت أدرى بما فى البيت؛ اهل خانه به آن چه در خانه است آگاهترند.» چنان كه صاحب خانه بهتر مىداند وسايل و ظروف خانه در كجا قرار دارد؛ اهل بيت نبوت«ع» هم به مسائل و احكام دين آگاهترند؛ البته علماى ديگر هم مسائلى را مىدانند؛ ولى همانند اهل بيت«ع» آگاهى ندارند. دلايل بسيارى دارد كه در اين مجال كوتاه نمىگنجد. استاد؛ درباره علاقهتان به امام حسين«ع» و انگيزه نوشتن رمان«انا الحسين بن على» بفرماييد.مردم مصر اشتراكات فرهنگى زيادى با مردم ايران دارند؛ از قبيل اين كه هر دو داراى پيشينه تاريخى و تمدنى كهن هستند، هر دو عرب زبان نبودهاند، هر دو به وسيله اسلام فتح شدهاند، مبادلات اقتصادى و فرهنگى ديرينه داشتهاند و... . همچنين مردم مصر علاقه زيادى به امام حسين«ع» و زينب كبرا«س» دارند. چنان كه مىدانيد در وسط شهر قاهره و در نزديكى دانشگاه «الازهر» مسجد بزرگ «رأس الحسين» قرار دارد. من در دوره جوانىام كه به «الازهر» مىرفتم، هر روز دو مرتبه از جلوى اين مسجد رد مىشدم و در دلم به حسين بن على«ع» سلام و عرض ادب مىكردم. همين علاقه باعث شد كه كتابى درباره امام حسين«ع» بنويسم. اميدوارم مورد قبول خداوند متعال قرار گيرد و ذخيره آخرت باشد. ان شاء الله.
نقل از وبلاگ شیعه شدگان
ارسال در تاریخ 1388/8/24
معروفترین شیعه شدگان اهل سنت و وهابی چه کسانی میباشند؟
کسانیکه به زبان عربی مسلط هستند می توانند جمله<الفهرس الجامع للمستبصرین>یا همین اسامی ذکر شده را در جستجوگر گوگل سرچ کنند تا بیشتر با این مستبصرین و چگونگی شیعه شدنشان آشنا شوند
ارسال شده در تاریخ 1388/8/24
امار رو به رشد شیعیان و علت ان از زبان خود انها
ارسال شده در تاریخ 1388/8/24
اگر در واقع حق با علی بود، چرا از حق خود کوتاه آمده است؟
فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِیرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِیكَ وَیَطْلُبُ هَذَا مِیرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِیهَا فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) « مَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَرَأَیْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّىَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله علیه وسلم- وَوَلِىُّ أَبِى بَكْرٍ فَرَأَیْتُمَانِى كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا.
النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفای261هـ)، صحیح مسلم، ج 3، ص 1378، ح 1757، كِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّیَرِ، بَاب حُكْمِ الْفَیْءِ، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.
علی علیه السلام و عباس گفتگویى پیرامون بعضى از مسائل با ابوبكر داشتهاند كه مهمترین آن بحث پیرامون میراث پیامبر بوده است، راوى این گفتگو عمربن خطاب است كه مىگوید:...
ابو بکر گفت: من جانشین رسول خدا هستم؛ پس شما دو تن ( علی و عباس) براى گرفتن ارث نزد وى آمدید، و تو اى عباس ارث پسر برادرت و او نیز میراث همسرش را از پدرش مىخواست. ابوبکر گفت: رسول خدا فرمود: ما چیزى به ارث نمىگذاریم، هرچه باقى گذاریم صدقه است؛ پس شما دو تن او را دروغگو، بدکار، حیله گر و خیانتکار دانستید ولى خدا مىداند که او راستگو، در مسیر درست و تبعیت کننده از حق بود؛ سپس او از دنیا رفت ومن جانشین رسول خدا و جانشین ابوبکر شدم؛ شما دو تن من را نیز دروغگو، بدکار، حیله گر و خیانتکار دانستید ولى خداوند مىداند که من راستگو، نیکو کار و در راه درست و تبعیت کننده از حق هستم....
در این نقل به اعتراف شخص عمر، علی علیه السلام؛ خلیفه اول و دوم را دروغگو، غاصب خلافت و افرادى خائن مىدانست.
بنابراین، آیا مىشود ادعا كرد كه علی علیه السلام كوتاه آمد، و هیچ اعتراض و مخالفتى نكرد؟
و آیا مخالفت و اعتراض از این روشنتر مىتوان یافت كه با جرأت و شهامت تمام شرط انتقال خلافت كه رعایت سیره شیخین بود را كنار مىزند و روش آن دو را باطل و مردود اعلام مىكند؟
تفتازانى در شرح مقاصد مىگوید:
ثم جعلوا الاختیار إلى عبدالرحمن بن عوف فأخذ بید علی رضی الله تعالى عنه وقال تبایعنی على كتاب الله وسنة رسول الله وسیرة الشیخین فقال على كتاب الله وسنة رسول الله وأجتهد برأیی ثم قال مثل ذلك لعثمان فأجابه إلى ما دعاه وكرر علیهما ثلاث مرات فأجابا بالجواب الأول فبایع عثمان وبایعه الناس ورضوا بإمامته
اختیار را به عبد الرحمن بن عوف وانهادند؛ دست علی را گرفت و گفت: آیا به شرط عمل به کتاب خدا و سنت رسول و سیره شیخین حاضرى بیعت كنى؟ پاسخ داد: بنا بر کتاب خدا و سنت رسول و رأى و اجتهاد خودم مىپذیرم. سپس همین شرط را براى عثمان گفت؛ و او قبول کرد. این مطلب را سه بار تکرار کرد؛ و همان پاسخ اول را دادند؛ در نتیجه با عثمان بیعت کرد و مردم با او بیعت کرده و به امامت او راضى شدند.
التفتازانی، سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله (متوفای 791هـ)، شرح المقاصد فی علم الكلام، ج 2، ص 296، ناشر: دار المعارف النعمانیة - باكستان، الطبعة: الأولى، 1401هـ - 1981م.
طبرى نیز در تاریخ خود مىگوید:
ولما خرجت الخوارج من الكوفة أتى علیا أصحابه وشیعته فبایعوه وقالوا نحن أولیاء من والیت وأعداء من عادیت فشرط لهم فیه سنة رسول الله فجاءه ربیعة بن أبی شداد الخثعمی وكان شهد معه الجمل وصفین ومعه رایة خثعم فقال له بایع على كتاب الله وسنة رسول الله فقال ربیعة على سنة أبی بكر وعمر قال له علی ویلك لو أن أبا بكر وعمر عملا بغیر كتاب الله وسنة رسول الله لم یكونا على شیء من الحق فبایعه فنظر إلیه علی وقال أما والله لكأنی بك وقد نفرت مع هذه الخوارج فقتلت وكأنی بك وقد وطئتك الخیل بحوافرها فقتل یوم النهر مع خوارج البصرة.
هنگامى كه خوارج در کوفه خروج کردند، علی نزد اصحاب و شیعیانش آمد، با او بیعت کردند و گفتند: ما با هرکس دوستى کنى دوست بوده و هرکس را دشمن بدارى دشمن مىداریم. علی علیه السلام با آنان شرط کرد که به سنت رسول خدا عمل کنند. ربیعة بن ابوشداد در حالى كه پرچم قبیله خثعم را همراه داشت، نزد حضرت آمد ـ او در جمل و صفین حضورداشت ـ امیر مؤمنان به وى گفت: بیعت کن بر کتاب خدا و سنت رسول خدا؛ گفت: بر سنت ابوبکر و عمر؛ علی به وى گفت: واى بر تو؛ اگر ابوبکر و عمر به غیر سنت رسول خدا عمل کرده باشند، هیچ حقى ندارند؛ با حضرت بیعت کرد؛ حضرت نگاهى به وى نمود و فرمود: قسم به خدا گویا تو را مىبینم که همراه خوارج عازم جنگ شده و کشته شدهای؛ تو را مىبینم که زیر سم اسبان لگد کوب شدهای؛ عاقبت در روز نهروان با خوارج بصره کشته شد.
الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج 3، ص 116، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت؛
الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ) الكامل فی التاریخ، ج 3، ص 215، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.
هنگامى كه امیر مؤمنان سیره ابوبکر و عمر را قبول ندارد چطور ادعا مىکنید که وى با آنان از روى میل بیعت کرده و آنان را خلفاى رسول خدا مىدانست؟
و اما بخش دوّم این شبهه كه كوتاه آمدن شیعه در دفاع از عقائد و آرمانهاى مذهبى خویش بود، نیازمند پاسخ تفصیلى نیست؛ بلكه فقط مىگوئیم: آیا مخالفان مذهب اهل بیت كوتاه آمده و دست از جسارتها، تهدیدها، كشتارها، تحریفها و تخریبها برداشتهاند، تا متقابلا شاهد آرامش و سكوت باشند؟
نتیجه:
نه امیر مؤمنان علیه السلام از مطالبه حق خود دست كشید و كوتاه آمد و نه دشمنان آن حضرت دست از تهاجم علیه شیعه برداشتهاند؛ بنابراین انتظار بیجایى است كه از شیعیان بخواهیم سكوت نمایند.
برگرفته از سایت موسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر
ارسال شده در تاریخ 1388/8/24
علت پیشرفت وهابیت چیست؟وظیفه ما چه میباشد؟
ارسال شده در تاریخ 18/8/88
موج جدید تحت فشار قرار دادن شیعیان عربستان توسط افراطی های وهابی
فشار نيروهاي امنيتي به شيعيان در عربستان به حدي شدت يافته كه بسياري از شيعيان ظواهر ديني همانند عكس و غيره را كه در منزل يا محل كار بوده است را برداشتهاند. در شهر "الاحساء " بيش از 5 سال است كه با مراسم ديني شيعيان برخورد ميشود و دهها مسجد و حسينيه و مدرسه اهل تشيع بسته شده است. بنا به گفته شيعيان در عربستان، هر چند وقت يكبار نيروهاي امنيتي عربستان به محلي حمله كرده و جوانان شيعي را دستگير ميكنند. سال گذشته نيز در جريان مراسم نيمه شعبان نيروهاي افراطي و سلفي امر به معروف از چشن مردم در اين مراسم جلوگيري كردند و تمام چراغانيها را از بين برده و حاضران را با زور متفرق كردند.
بدعت ها در اذان
چرا شيعيان در اذان و اقامه خود جمله «اشهد ان علي ولي الله » را ميگويند؟
بسياري از شيعيان اين عبارت را در هنگام اذان ، بر زبان مي آورند ، در ابتدا بايد گفت که اجماع شيعيان بر استحباب اين شهادت است ؛ اما در مورد علت استحباب آن اختلاف دارند :
نظر علماي شيعه در مورد استحباب شهادت ثالثه «أشهد أن عليا ولي الله»:
در اين زمينه دو نظر موجود است :
1- عده اي آن را جزء مستحب مي دانند ؛ يعني مانند قنوت که جزئي از نماز بوده و مستحب است .
2- عده اي نيز آن را مستحب مي دانند ؛ اما بدون قصد جزئيت ؛ يعني مستحبي است که جزو اجزاي اذان نيست ؛ مانند صلوات در هنگام بردن يا شنيدن نام گرامي رسول اسلام صلي الله عليه وآله وسلم که استحباب صلوات فرستادن ، بعد از شنيدن نام ايشان مخصوص به غير اذان نيست ؛ يعني حتي در اذان هم اگر کسي نام ايشان را بر زبان آورد مستحب است بعد از آن صلوات بفرستد ؛ وکسي در اين زمينه اشکال نگرفته است .
در مورد شهادت ثالثه نيز همين مطلب جاري است ؛ زيرا در روايات شيعه چنين آمده است که هر زمان شخصي شهادت به وحدانيت خدا و نبوت پيغمبر گرامي اسلام داد ، بلافاصله بعد از آن شهادت به ولايت امير مومنان نيز بدهد .
و اگر کسي در فتواي عده اي از علما ديده شود که حکم به تحريم آن کرده اند ، مقصود حکم به تحريم به نحو جزئيت بوده است ؛ يعني آن را نبايد به قصد جزء اذان گفت . اما اصل گفتن آن بدون اين قصد ، اشکالي ندارد .
روايات بر جواز شهادت ثالثه :
روايت اول :
از امام جعفر صادق عليه السلام چنين روايت شده است که :
به حضرت عرض نمودم : ايشان ( سنيان ) روايتي نقل مي کنند که وقتي رسول خدا به آسمان برده شد ، بر روي عرش نوشته اي ديد که : لا اله الا الله محمد رسول الله ، ابو بکر صديق!!!
پس حضرت فرمودند : سبحان الله ؛ همه چيز را تغيير دادند ؛ حتي اين را ؟ گفتم : آري ؛ پس فرمودند : خداوند وقتي عرش را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي آب را آفريد در محل حرکت آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسو الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند کرسي را آفريد بر پايه هاي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند لوح را آفريد نيز چنين کرد ؛ و وقتي جبريل را آفريد ؛ و وقتي زمين ها را آفريد ؛ و ... پس در انتها فرمودند : ووقيت خداوند ماه را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و اين همان سياهي است که در ماه مي بينيد ؛ پس هر زمان که يکي از شما گفت : لا اله الا الله محمد رسول الله ، پس بايد بگويد :علي ولي الله
و همانطور که در بحث بالا گذشت ، اين روايت مربوط به زمان يا مکان خاصي نيست و شامل اذان نيز مي گردد .
تاييد اين مضمون در روايات اهل سنت :
در روايات اهل سنت ، رواياتي را مي بينيم که اين مضمون را تاييد مي نمايد :
روايت اول :
عن ابي الحمراء عن رسول الله (ص) قال: لمّا اسري بي الى السماء إذا على العرش مكتوب لا إله إلاّ الله ، محمد رسول الله ايّدته بعلي .
الدر المنثور سيوطي ج 4 ص 153، الخصائص الكبرى السيوطي ج 1 ص 7، الشفاء قاضي عياض ص 138، المناقب ابن المغازلي ص 39، الرياض النضرة في مناقب العشرة المبشّرة ج 2 ص 227، درر السمطين ص120.
از ابي حمراء از رسول خدا ( ص) روايت شده است که فرمودند : وقتي که من به آسمان برده شدم بر عرش نوشته شده بود که خدايي جز خداي يگانه نيست ؛ محمد فرستاده اوست ؛ او را با علي پشتيباني نمودم .
روايت دوم :
عن ابن مسعود عن رسول الله (ص) قال: أتاني ملك فقال:يا محمّد واسأل من ارسلنا من قبلك من رسلنا على ما بعثوا . قلت:على ما بعثوا ؟ قال:على ولايتك وولاية علي بن ابي طالب.
معرفة علوم الحديث حاكم النيسابوري ص96 .
از ابن مسعود – در ذيل آيه 45 سوره زخرف - از رسول خدا ( ص ) روايت شده است که فرمود : اي محمد از فرستادگان قبل از خودت بپرس که به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پرسيدم به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پاسخ داد : بر ولايت تو و ولايت علي بن ابي طالب
روايت سوم :
عن حذيفة عن رسول الله (ص) قال: لو علم الناس متى سمّي علي أمير المؤمنين ما انكروا فضله ، سمّي أمير المؤمنين وآدم بين الروح والجسد ، قال الله تعالى: وإذ أخذ ربّك من بني آدم من ظهورهم ذريّتهم واشهدهم على انفسهم الست بربّكم قالت الملائكة بلى فقال: أنا ربّكم محمد نبيّكم علي أميركم.
فردوس الاخبار ديلمي ج 3 ص 399 .
از حذيفه از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) روايت شده است که فرمودند : اگر مردم مي دانستند چه زماني علي را به اميري مومنان انتخاب کردند ، برتري او را انکار نمي کردند ؛ او زماني امير مومنان شد که آدم بين روح و جسد بود ( هنوز روح در بدن او وارد نشده بود ) خداوند مي فرمايد : « و هنگامي که پروردگارت از فرزندان آدم از پشت هاي ايشان نسل ايشان را بيرون آورد و ايشان را شاهد بر خويش گرفت که آيا من پروردگار شما نيستم ؟
گفتند : چرا ؛ پس فرمود : من پروردگار شمايم ؛ محمد پيامبر شما و علي امير شما .
روايت دوم :
روايتي است که آن را سيد نعمت الله جزايري از استاد خويش مرحوم مجلسي مرفوعا از رسول خدا نقل مي کند که فرمودند :
عن رسول الله (ص) قال: يا علي اني طلبت من الله ان يذكرك في كل مورد يذكرني فأجابني واستجاب لي .
از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم روايت شده است که فرمودند : من از خدا خواسته ام که در هر جايي که من را ذکر مي کند تو را نيز ذکر نمايد ؛ پس درخواست من را قبول کرده و مورد اجابت قرار داد .
طبق اين روايت در هر جايي که رسول خدا ذکر مي شود ( که اذان نيز از جمله آن هاست ) امير مومنان نيز ذکر خواهد شد .
شاهد بر اين روايت در کتب اهل سنت :
از جمله شواهد اين روايت ، روايتي است که اهل سنت در مورد امير مومنان نقل مي کنند که رسول خدا به ايشان فرمودند :
ما سئلت ربّي شيئا في صلاتي إلاّ اعطاني وما سألت لنفسي شيئا إلاّ سألت لك .
مجمع الزوائد ج 9 ص 110، كنز العمّال ج 13 ص 113، الرياض النضرة ج 2 ص 213 .
از پروردگار خويش در نمازم هيچ چيز نخواستم ، مگر آنکه آن را به من داد ؛ و براي خويش چيزي نخواستم مگر آنکه آن را براي تو نيز خواستم .
و قطعا در اين زمينه روايات ديگري نيز موجود بوده كه به دست ما نرسيده است
بنا بر اين شهادت ثالثه نزد بيشتر علماي ما مکمل شهادت به رسالت رسول گرامي اسلام است و خود نيز مستحب ؛ اگر چه جزو اجزاي اذان به شمار نمي رود .
حضرت آيت الله العظمي سيستاني نيز در منهاج الصالحين ج 1 ص 191 به اين مطلب اشاره فرموده اند .
شهادت ثالثه از چه زماني شروع شده و آيا جداي از روايات عامه روايت خاصي نيز دارد ؟
ابوذر در اذان شهادت به ولايت مىداد :
در اين زمينه مراغي مصري از علماي اهل سنت در کتاب خويش السلافة في امر الخلافة دو روايت از جناب صحابي عظيم الشان ابو ذر غفاري و نيز صحابي گرانمرتبه سلمان فارسي نقل مي کند :
روايت اول در مورد ابوذر:
أخرج أن رجلا دخل على رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) وقال : يا رسول الله إنّ أبا ذر يذكر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعلى عليه السلام .
قال رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم ) كذلك ، أو نسيتم قولي في غدير خم : من كنت مولاه فعلي مولاه ) ؟ .
السلافة في أمر الخلافة، ص 32.
شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ؛ ابو ذر در اذان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولايت علي مي دهد ؛ رسول خدا فرمودند : همين است ؛ آيا کلام من را در روز غدير خم فراموش کرديد که « هرکس که من مولاي اويم پس علي مولاي اوست »؟
روايت دوم در مورد سلمان :
دخل رجل على رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ، فقال : يا رسول الله ! إني سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلك ، فقال صلى الله عليه واله وسلم : ما هو ؟ قال : سلمان قد يشهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة ، الشهادة بالولاية لعلي (عليه السلام) ، قال (صلي الله عليه وآله وسلم ): سمعت خيرا.
السلافة في أمر الخلافة، ص 32.
شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ،چيزي را شنيدم كه تا كنون نشنيده بودم ، رسول خدا فرمودند : آن چه چيزي است ؟
پاسخ داد :سلمان در اذان خويش بعد از شهادت به رسالت ، شهادت به ولايت علي عليه السلام مي دهد ؛ پس حضرت فرمودند : چيز نيكويي را شنيده اي !!
بنا بر اين نمي توان و نبايد گفتن شهادت ثالثه را جزو بدعت هاي در اذان دانست .
برگرفته از مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
اولين بار چه كسى از زيارت قبر پيامبر ( ص ) جلوگيرى كرد ؟
روزى مروان حَكَم ديد كه شخصى صورت خود را بر قبر پيامبر ( ص ) گذاشته است ، با شتاب سوى او آمد و گردن او را گرفته ، از جاى بلند كرد و گفت: مىدانى چه مىكنى ؟! منظور وى اين بود كه چرا به زيارت سنگ و كلوخ آمده اى ! زائر كه ابو ايوب انصارى - از صحابه پيامبر ( ص ) - بود گفت: آرى خوب مىدانم كه چه مىكنم ! من هرگزبه زيارت سنگ نيامدهام ، بلكه بهزيارت پيامبر ( ص ) آمدهام.
از رسولاللّه ( ص ) شنيدم كه فرمود: «بر دين خدا گريه نكنيد اگر متولّيانش اهل بودند ، و آنگاه كه نااهلان برآن حكم راندند ،برايش بگرييد .»
جالب است كه اين حديث را حاكم و ذهبى هر دو صحيح مىدانند!
از اين رخداد تاريخى بهخوبى روشن مىشود كه ريشه اين تفكّر از بنىاميه و به خصوص مروان بن حكم؛ همان طرد شده رسولاللّه ( ص ) است .
مستدرك حاكم ، ج4 ، ص 560.
ارسال شده در تاریخ88/8/22
اسناد روایت « لو لا علي (ع) لهلک عمر » ؟
لولاعلي در منابع اهل سنت :
تاويل مختلف الحديث ، ابن قتيبه ، ص 152، مواقف ، ايجي ، ج 3 ، ص 627 و 636، شرح مقاصد ، تفتازاني ، ج 2 ، ص 294 ، تفسير روح المعاني ، فخررازي ، ج 21 ، ص 22،شرح نهج البلاغه ، ابن ابي الحديد ، ج 1 ، ص 18و ج 12 ، ص 179، تمهيد الاوائل ، باقلاني ، ص 476 ، مناقب علي ابن ابيطالب ، ابن مردويه اصفهاني ، ص 88، ينابيع المودة ، قندوزي حنفي ، ج 1 ، ص 216و ج 2 ، ص 172و ج 3 ، ص 147 ، تاويل مختلف الحديث ، ابن قتيبه، ج 1 ، ص 162، تمهيد الاوائل في تلخيص الدلائل ، باقلاني ، ج 1 ، ص 476 و 547 ، الحاوي الکبير ، ماوردي شافعي ، ج 12 ، ص 115 و ج 13 ، ص 213 ، تفسير سمعاني ، ج 5 ، ص 154 ، المفصل في صنعه الاعراب ، زمخشري ، ج 1 ، ص 432 ، العواصم من القواصم ، ابوبکر بن عربي ، ج 1 ، ص 203 ، حاشيه الرملي ، رملي ، ج 4 ص 39 ، الجد الحثيث ، سعودي غزي عامري ، ج 1 ، ص 186، بريقه محموديه ، محمد بن محمد خادمي ، ج 2 ص 108، منع الجليل ، محمد عليش ، ج 9 ، ص 648، دستور العلماء ، قاضي عبدالنبي نکري، ج 1 ، ص 80.
ماجراهاي بيان اين مطلب توسط عمر :
1 . قال أحمد ابن زهير حدثنا عبيد الله بن عمر القواريري حدثنا مؤمل بن إسماعيل حدثنا سفيان الثوري عن يحيى بن سعيد عن سعيد بن المسيب قال كان عمر يتعوذ بالله من معضلة ليس لها أبو الحسن وقال في المجنونة التي أمر برجمها وفى التي وضعت لستة أشهر فأراد عمر رجمها فقال له على إن الله تعالى يقول وحملة وفصاله ثلاثون شهرا الحديث وقال له إن الله رفع القلم عن المجنون الحديث فكان عمر يقول لولا على لهلك عمر.
استيعاب ابن عبدالبر ج 3 ص 1103.
و درباره زن ديوانه اي كه عمر امر به سنگسار او كرد و در مورد زني كه شش ماهه بچه اش به دنيا آمده بود پس عمر خواست كه آنها را سنگسار كند پس حضرت علي به او گفت همانا خداي متعال مي گويد : و حمل زن و شير دادنش سي ماه است ... و همچنين به او گفت : هماا خدا تكليف را از ديوانه برداشته است ... پس عمر مي گفت : اگر علي نبود عمر هلاك مي شد.
سند روايت
سعيد بن مسيب (از راويان صحيح بخاري)
سعيد بن المسيب ... أحد العلماء الأثبات الفقهاء الكبار من كبار الثانية اتفقوا على أن مرسلاته أصح المراسيل وقال ابن المديني لا أعلم في التابعين أوسع علما منه.
تقريب التهذيب - ابن حجر - ج 1 ص 364.
يحيي بن سعيد ( از راويان بخاري)
يحيى بن سعيد بن قيس بن عمرو ، الإمام أبو سعيد الأنصاري ، قاضي السفاح ، عن أنس ، وابن المسيب ، وعنه مالك ، والقطان ، حافظ فقيه حجة ، مات 143
الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة - الذهبي - ج 2 ص 366.
يحيى بن سعيد بن قيس الأنصاري المدني أبو سعيد القاضي ثقة ثبت ، من الخامسة مات سنة أربع وأربعين أو بعدها / ع .
تقريب التهذيب - ابن حجر - ج 2 ص 303.
3 . سفيان ثوري (از راويان صحيح بخاري )
وقال شعبة ، وسفيان بن عيينة ، وأبو عاصم النبيل ، ويحيى بن معين ، وغير واحد من العلماء : سفيان أمير المؤمنين في الحديث .
تهذيب الكمال - المزي - ج 11 ص 165.
4 . مومل بن اسماعيل (از روات صحيح بخاري)
مؤمل بن إسماعيل البصري العمري مولاهم ... قال أبو حاتم : صدوق شديد في السنة كثير الخطأ ... مات 206 . ت س ق .
الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة - الذهبي - ج 2 ص 309.
قال ابن أبي خيثمة عن ابن معين ثقة وقال عثمان الدارمي قلت لابن معين أي شئ حاله فقال ثقة قلت هو أحب إليك أو عبيد الله يعني ابن موسى فلم يفضل وقال أبو حاتم صدوق شديد في السنة كثير الخطأ .
تهذيب التهذيب - ابن حجر - ج 10 ص 340
5 . عبيد الله بن عمر القواريري (از راويان صحيح بخاري)
عبيد الله بن عمر القواريري أبو سعيد البصري الحافظ روى مائة ألف حديث ... مات في ذي الحجة 235 . خ م د س.
الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة - الذهبي - ج 1 ص 685.
عبيد الله بن عمر بن ميسرة القواريري أبو سعيد البصري نزيل بغداد ثقة ثبت.
تقريب التهذيب - ابن حجر - ج 1 ص 637.
6 . احمد بن زهير
احمد بن زهير بن حرب بن شداد ... الحافظ الكبير ابن الحافظ ... قال الخطيب كان ثقة عالما متقنا حافظا بصيرا بأيام الناس وأئمة الأدب.
لسان الميزان - ابن حجر - ج 1 ص 174
بنابر اين اين روايت طبق مباني رجالي اهل سنت صحيح مي باشد.
2 . ان رجلا اتى به إلى عمر كأن قال : في جوابهم لما سألوه كيف أصبحت قال : أصبحت أحب الفتنة ، وأكره الحق ، واصدق اليهود والنصارى ، وآمن بما لم أره وأقر بما لم يخلق ، فأرسل عمر إلى علي ( ع ) فلما جاء اخبره بما قال الرجل فقال : صدق قال الله تعالى : إنما أموالكم وأولادكم فتنة ، ويكره الحق يعني الموت ، قال الله تعالى وجائت سكرة الموت بالحق ، وصدق اليهود والنصارى قال الله تعالى : وقالت اليهود ليست النصارى على شئ وقالت النصارى ليست اليهود على شئ ، ويؤمن بما لم يره يعني الله ، ويقر بما لم يخلق يعني الساعة فقال عمر : لولا علي لهلك عمر .
نظم درر السمطين زرندي حنفي ص 130.
روزي مردي نزد عمر آمد و در پاسخ به اين سوال كه به او گفته شد چگونه صبح كردي گفت : صبح كردم در حاليكه فتنه را دوست داشتم و از حق كراهت داشتم و يهود و نصاري را تصديق مي كردم و به چيزي كه نديدم ايمان داشتم و به چيزي كه خلق نشده اقرار داشتم پس عمر به دنبال حضرت علي عليه السلام فرستاد پس زماني كه حضرت آمد آنها را از حرفهايي كه مرد زده بود با خبر كرد و گفت راست مي گويد زيرا خداي متعال مي گويد : همانا اموال و اولاد شما فتنه است و از حق كراهت دارد يعني مرگ (كه حق است) زيرا خداي متعال مي گويد : و سكره موت به حق آمد و تصديق مي كند يهود و نصاري را خدا ي متعال مي فرمايد: و يهود مي گويد نصاري چيزي نيستند و نصاري مي گويند يهود چيزي نيست و به چيزي كه نديده ايمان دارد يعني خداي عزوجل و به چيزي كه خلق نشده اقرار دارد يعني ساعة (قيامت ) پس عمر گفت : اگر علي نبود عمر هلاك مي شد.
قاضي عضد الدين ايجي از علماي علم مشهور اهل سنت در علم كلام در كتاب كلامي مواقف در بيان ادله در اعلميت حضرت علي عليه السلام در ميان اصحاب رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم اين روايت را نقل و آن را تاييد مي كند :
3 . وروى أن امرأة أتت بولد لستة أشهر من وقت النكاح في زمان عمر رضي الله عنه فهم عمر برجمها ، فقال علي رضي الله عنه لا سبيل لك عليها ، وتلا قوله تعالى : * ( وحمله وفصاله ثلاثون شهرا ) فقال عمر : لولا علي لهلك عمر .
مواقف ايجي ج 3 ص 636 ، تفسير سمعاني ج 5 ص 154.
روايت شده است كه زني در زمان عمر فرزندش را شش ماه بعد از ازدواج به دنيا آورد پس عمر دستور به سنگسار او داد پس حضرت علي عليه السلام فرمود :تو اجازه چنين كاري نداري و آين آيه شريفه را تلاوت كرد (و حمله و فصاله ثلاثون شهرا) پس عمر گفت : اگر علي نبود عمر هلاك شده بود .
خوارزمي بعد از نقل اين ماجرا كلام عمر را به صورت كاملتر بيان مي كند :
عجزت النساء أن تلدن مثل علي بن أبي طالب ، لولا علي لهلك عمر
المناقب موفق خوارزمي ص 81
زنان عاجزند از اينكه مثل علي ابن ابيطالب به دنيا آورند اگر علي نبود عمر هلاك مي شد.
اعوذ بالله من كل معضلة
در بسياري از جريانات خليفه دوم عبارت ديگري نيز دارد كه جالب است وي به خدا پناه مي برد از هر مشكلي كه حضرت علي عليه السلام در آن حاضر نباشد و مسئله را حل نكند.
ابن حجر عسقلاني در فتح الباري مي نويسد :
وفي كتاب النوادر للحميدي والطبقات لمحمد بن سعد من رواية سعيد بن المسيب قال كان عمر يتعوذ بالله من معضلة ليس لها أبو الحسن يعني علي بن أبي طالب
فتح الباري ، ابن حجر ، ج 13 ، ص 286.
وقال أحمد بن زهير حدثنا أبي قال حدثنا ابن عيينة عن ابن جريح عن ابن أبي ملكية عن ابن عباس قال قال عمر على أقضانا قال أحمد ابن زهير حدثنا عبيد الله بن عمر القواريري حدثنا مؤمل بن إسماعيل حدثنا سفيان الثوري عن يحيى بن سعيد عن سعيد بن المسيب قال كان عمر يتعوذ بالله من معضلة ليس لها أبو الحسن.
استيعاب ، ابن عبدالبر ، ج 3 ، ص 1103 .
همچنين در منابعي نظير : فيض القدير ، مناوي ، ج 4 ، ص 470 ، اسدالغابة ، ابن اثير ، ج 4 ، ص 23 ، تهذيب التهذيب ، ابن حجر ، ج 7 ، ص 296 ، من حياة خليفة عمر بن الخطاب ، احمد البكري ، ص 320 ، نهج الايمان ، ابن جبر ، ص 147 ، ينابيع المودة ، قندوزي حنفي ، ج 2 ، ص 405 ، تاج العروس ، ج 15 ، ص497 ، تاويل مختلف الحديث ، ابن قتيبه ، ص 152 ، الفائق في غريب الحديث ، زمخشري ، ج 2 ، ص 375 ، تاريخ مدينه دمشق ، ج 25 ، ص 369 و ج 42 ، ص 406 ، تاريخ الاسلام ، ذهبي ، ج 3 ، ص 638 ، البداية و النهاية ، ابن كثير ، ج 7 ، 397 ، المناقب ، موفق خوارزمي ، ص 96 ، غريب الحديث ، ابن قتيبه ، ج 2 ، ص 293 ، النهاية في غريب الحديث ، ج 3 ، ص 254 ، لسان العرب ، ابن منظور ، ج 11 ص 453 .
موفق باشيد
بر گرفته از مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
ارسال شده در تاریخ 1388/8/24