مشکل وهابیت از چیست







«تعصّب» در عرف زمان ما به «اعتقاد و پاى بندى شديد نسبت به چيزى» گفته مى شود، خواه يك امر اعتقادى مربوط به مبدأ و معاد باشد، يا يك مسأله اخلاقى، و يا نوعى آداب و رسوم يك قوم و قبيله، و يا حتّى دفاع از يك فرد خاص.
از كلمات اميرمؤمنان على(عليه السلام) در نهج البلاغه در خطبه قاصعه(1) استفاده مى شود كه تعصّب در گذشته نيز مفهومى قريب به معنى امروزى داشته است ولى آن حضرت تعصّب را به دو گونه تفسير فرموده : تعصّب ممدوح و مثبت، و تعصّب مذموم و منفى.
در مورد تعصّب منفى تعصّب ابليس را يادآور مى شود كه او را از سجده بر آدم منع كرد. امام(عليه السلام) او را پيشواى متعصّبان جهان، نام مى نهد، و مى فرمايد:
«فَعَدُوُّاللهِ (ابليس) إِمامُ الْمُتَعَصِّبِينَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِينَ... ; دشمن خدا ابليس پيشواى متعصّبان و سلف مستكبران است».(2)
و در مورد تعصّب ممدوح مى فرمايد:
«فَإنْ كانَ لابُدَّ مِنَ العَصَبِيَّةِ فَلْيَكُنْ تَعَصُّبُكُمْ لِمَكارِمِ الْخِصالِ وَ مَحامِدِ الاَْفْعالِ;(3) هرگاه ناگزير از تعصّب هستيد تعصّب شما براى به دست آوردن صفات نيك و كارهاى خوب باشد».
تعصّب مذموم همواره آميخته با جمود فكرى و يك جانبه نگرى و پيشداورى هاى غير منطقى است و هميشه ـ به خصوص در عصر ما ـ سبب نفرت و عقب افتادگى است.
نشانه اين نوع تعصّب، موضع گيرى هاى تند و خشن و گاه خونريزى و غارت اموال، و تحقير ديگران، و توسّل به كلمات زشت و تند و توهين آميز است.
اين گونه متعصّبان كمترين ارزشى براى افكار ديگران قائل نيستند و گوش شنوايى براى دلايل مخالفان خود ندارند و متكبّر وخودبرتر بين هستند.
تمام آنچه گفته شد در سخنان «وهّابيان افراطى» و اعمالشان و متأسّفانه در كتب پيشواى اين گروه ديده مى شود كه بعضى از نمونه هاى آن گذشت كه به اندك چيزى مسلمانان را مشرك مى خواند و خون و مالشان را مباح مى شمرد.
كسى كه علما و بزرگان مخالف خود را «جُهّال» خطاب مى كند و به آنها «أيّها المشرك» مى گويد، و هر كس سخنان او را نپذيرد كافر و مهدور الدم مى داند(4) ، آيا آماده بحث و گفتگوهاى منطقى و «مجادلة بالّتى هِىَ أحسن» است؟
قرآن مجيد افراد متعصّب را كه گوش شنوا براى شنيدن سخنان ديگران ندارند، جزء بندگان صالح پروردگار نمى داند چرا كه مى گويد:
(فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الاَْلْبَابِ).(5)
مفهوم اين آيه آن است كه افراد مخالف اين روش، عباد صالح خدا نيستند.
قرآن كسانى را كه به هنگام سخن گفتن پيامبران پيشين، انگشت در گوش خود مى گذاردند تا سخنان آنها را نشنوند، سخت نكوهش مى كند، و شكايت نوح را از امّت خود چنين بيان مى دارد:
(وَإِنِّى كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِى آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَاراً)(6)
«و من هر زمان آنها را دعوت كردم كه (ايمان بياورند) تا آنها را بيامرزى، انگشتان خويش را در گوشهايشان نهاده و لباس هايشان را بر خود مى پيچيدند، در مخالفت اصرار مىورزيدند و به شدّت استكبار مى كردند».
در گذشته در محيط «مكّه» و «مدينه» و در كلّ «حجاز» هر گونه نقد علمى از عقايد وهّابيّت ممنوع بود و متعصّبان وهّابى اجازه نمى دادند حتّى نقدهاى علمى توأم با احترام در آنجا منتشر شود و سانسور شديدى بر ورود هرگونه كتاب حتّى از كشورهاى اسلامى مانند «مصر» حكم فرما بود (و متأسّفانه هنوز هم ادامه دارد)، و اگر چيزى بر خلاف اين اصل ديده شود، استثنايى است.
بديهى است با اين وضع، آنها هرگز از حالت جمود خود خارج نمى شوند و از اشكالات و نقدهاى منطقى كه سبب پيشرفت فكرى آنان مى گردد، بهره نمى گيرند.
نكته جالب اين كه كتابخانه هاى ما شيعيان مملو است از كتب اهل سنّت و حتّى كتب وهّابيان و هيچ ترسى از وجود اين كتاب ها بر مذهب خود نداريم، در حالى كه كمتر كتابخانه اى در عربستان مى يابيد كه كتب شيعه را داشته باشد (گاهى حتّى يك كتاب!) تا چه رسد به كتب نقد وهّابى گرى! چرا آنها اين قدر مى ترسند و ما نمى ترسيم؟ جوابش را وجدان خوانندگان محترم خواهد داد!
اين گونه تعصّب ها در هيچ زمان مقبول نبوده تا چه رسد در عصر ما، به همين دليل حاميان اين گونه تعصّب ها بايد بساط خود را جمع كنند و به گذشته تاريخ ملحق شوند!
جوانان وهّابى حق دارند از بزرگترهاى خود در اين باره سؤال كنند كه چرا كتب ساير مذاهب اسلامى و كتب نقد علمى و منطقى وهّابيّت در اختيار آنها نيست؟!
ولى همان گونه كه جلوتر نيز اشاره شد، اين سخت گيرى ها و تعصّب خشك در قشر معتدل و روشن فكر وهّابى كمتر ديده مى شود و براى گفتمان هاى منطقى با ديگران اعلام آمادگى كرده اند و اين طليعه پربركتى است.

____________________________________________________________

منابع و مآخذ :
1. نهج البلاغه، خطبه 192 (خطبة القاصعة).
3 و 2 . نهج البلاغه، خطبه 192 .
4. مدارك آن گذشت.
5. زمر، آيه 17-18.
6. نوح، آيه 7 .

پیدا شدن اجساد شیعیان کشته شده به دست وهابیون


اجساد شهدایی که روزانه در کشورهای عراق پاکستان یمن به خاطر دوست داشتن انسانیت مهر محبت کمال ورزی به دست کوردلان و لکه های ننگین تاریخ کشته شده وبعدا پیدا میشوند

به خاطر چه جیزی کشته میشویدا ی شیعیان


به خاطر دوست داشتن انسانیت مهر محبت کمال ورزی به انسانیت و علاقه به انسان کاملی همچون امام علی (علیه السلام) رسیدگیتان به فقرا استکبار ستیزیتان همه و همه موجب شده تا اهریمنیان شما را لگد کوب وغریبانه بکشندتان ...... به نظر شمای خواننده علت کشتن شیعیان چیست مننتظر نظراتتان هستم

*منکران امام علی (علیه السلام) بخوانند و بر کوریشان بیفزایند


عهد نامه ی مالک اشتربه عنوان یک سند رسمی ابدی برای برنامه های حکومتی تدوین شد,به سرعت,دنیابه طرف علی (ع)می آید.


نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر به عنوان تنها مرجع عدالت گستر جهان در طول تاریخ انسانیت در سازمان ملل متحد به ثبت رسید.
به گزارش خبر گزاری جمهوری اسلامی از عراق ، تولیت آستانه مقدس مسجد ورثا عراق اعلام کرد ، سازمان ملل متحد نامه حضرت علی علیه السلام به « مالک اشتر » را به عنوان تنها مرجع و سند عدالت گستر در طول تاریخ بشریت ثبت کرده است . استاد جلال ادین صغیر در مصاحبه با تلوزیون اطلاع رسانی عراق گفت : متن نامه امام علی (ع) که در مورد ارزیابی نخبگان ادیان مختلف قرار گرفته است به عنوان رمز عدالت و مصداق یک حاکم سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی بی سابقه در طول عمر بشر شناخته شده است. استاد الصغیر افزود: مطالعه زندگی امام علی علیه السلام کارشناسان سازمان ملل متحد راشگفت زده کرده و به همین دلیل این نهاد ، نامه این بزرگوار را به « مالک اشتر » برای رهبری مصر را ، مهمترین « سند دادگستری بی نظیر در طول جهان بشریت » شناخته شده است

نگاهی به روایت لو لا علی در منابع اهل سنت و شیعه






درروایاتی ازپیغمبر اکرم (ص)رسیده که فرمود:لولا علی لم یعرف المومنون

بعدی ((اگر علی نبود اهل ایمان پس از من شناخته نمی شدند.))روایت با این مضمون در مصادر زیادی از کتب شیعه وسنی نقل شده است,

در مناقب محمد بن سلیمان کوفی ج 1,ص 250 آمده که پیامبر (ص)به علی

(ع)فرمود:سینه ی تو همچون صندوق همه اسرار من است ,فرزندان تو فرزندان من هستندوتو وعده های مرا تحقق می دهی وتوبر حق هستی,درامت من کسی همتراز تونیست,حق بر زبانت وبر قلبت ومیان چشمانت قرار دارد,ایمان با گوشت وخون تو آمیخته همانطور که با گوشت وخون من آمیخته,دشمن توهرگز بر حوض کوثر وارد نمی شود,دوست توهرگز از من فردا جدا نیست تاهمراه توبرحوض وارد شود)).

آنگاه علی (ع)به سجده افتاد وگفت:خداراسپاس که با اسلام بر من نعمت دادوقرآن رابه من تعلیم نمودومرا نزد بهترین خلق ,خاتم انبیاء وسرور رسولان عالم محبوب نمودواینها همه ازفضل واحسان او بر من می باشد))آن گاه پیامبر (ص)فرمود((یاعلی اگر تو نبودی اهل ایمان پس از من شناخته نمی شدند))

همین محمد بن سلیمان نظیر این حدیث رادرج 1,ص 410,ومرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی ص343,حسن بن سلیمان حلی در کتاب محتضر ,سید هاشم بحرانی در مدینه المعاجز ج 2,ص 395و423,علا مه ی مجلسی در بحارج33,ص 325,ج38,ص115وج40,ص55,محمدبن جریر رستم آملی در ر المسترشدص636وقاضی نعمان درشرح الاخبارج3,ص443و...نقل کرده اند.

اسناد حدیث ثقلین


مسلم درکتاب صحیح ,ج 7,ص122می گوید:این حدیث ثقلین ,صحیح است,ابن عبدریه


درعقدالفرید,ج2,ص158و346وابن حجردرالصواعق المحرقه ص 75,87,90


و...,ابوداود درصحیح خود,ترمذی درسنن خودجزودوم ص 307,نسائی درخصائص


ص30,امام حنبل درج3,مسند ص14و17,حاکم درج3,مستدرک ص 109,حافظ


ابونعیم اصفهانی در حلیه الاولیاءج1,ص 355,سبط ابن جوزی در تذکره ص


182,ابن اثیرجزری أسدالغابه,ج2,ص12,نورالدین مالکی درص 25,فصول


المهمه,محمدبن یوسف گنجی در کفایه المطالب ص130,فخر رازی ,در تفسیر,ج


3,ص18,محمدبن سعدکاتب درطبقات ج 4,ص8,ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه ج6 ص130.


علماء الوهابیه می گویند*


درجزء دوم,ص 120,نقل می کند که وقتی مطربان وبازیگرانی که طبل ودهل می زنندوارد مدینه شدند,سروصدایش به خانه ی پیامبر(ص)رسیدعایشه خودش را برای پیغمبر(ص)به تعبیر عامیانه لوس کرد که من می خواهم تماشا کنم ,پیغمبر(ص)هم آمدوعایشه را روی دوش خود سوارکرد,وبه کنار دیوار بردتا عایشه اینها را تماشا کند,مسلم هم بابی دارد در جلد اول به نام ((باب الرخصة فی لعب العبد))درآنجا همین حدیث رااز ابوهریره نقل میکند.

*وهابی ها باتحریف کتب به دنبال چه هستند.



دائما چاپ هارا عوض می کنند ضمن این که شنیده ام در مصر,کویت وعربستان بسیاری ازکتابهای قدیمی اهل سنت را دست کاری می کنند وگاهی کلمه علی رابرمی دارند وکلمه ی ابوبکر رامی گذارند-چنین شنیده ام که اگر چنین هست فقط باید از خدا رسوایی آنها را بخواهیم-

باکمی دقت معلوم می شود که اینکارها به خاطر کمال تعصب بوده است اینها در قلبشان درجه ای از عداوت هستکه کورشان کرده

*داستانهای تخیلی وهابیان در مورد حضرت موسی(علیه السلام)



درجلد اول بخاری ص158وجلد دوم ص163آورده شده است که :عزرائیل رفت جان موسی(ع)رابگیرد,حضرت موسی(ع)حاضرنشد وبگو ومگوشدو...موسی عصبانی شد,سیلی به صورت عزرائیل زد,یک چشم عزرائیل کور شدپیش خدا رفت وگله کرد,خدا هم گفت:دیگر علنی نروی جان مردم رابگیری,مخفیانه بروتا ازکسی کتک نخوری إإإ

حدیث دیگر:موسی رفت آب تنی کند ,لباس خود را روی سنگی گذاشت,وقتی از آب بیرون آمدوخواست لباسش رابردارد که ناگهان سنگ به حرکت درآمدولباس موسی راهم برد,موسی لخت به دنبال سنگ می دوید وداد می زد((ثوبی حجر,ثوبی حجر)),سیوطی هم این حدیث رانقل کرده است چنانکه این حدیث راصحیح مسلم نیز در جلد دوم در فضایل موسی (ع)جزو فضایل آن حضرت شمرده اندکه موسی(ع)لخت شده است إچرا؟إ برای اینکه حرف هایی در مورد موسی(ع)می زدند,خدا خواست اورا لخت به مردم نشان دهدإ

-همین طور روایات درباره ی دیدن خداوندبه چشم,در صحیح بخاری,ج1,باب فضل سجودعج4.ص92,وازاین قبیل داستانها که بهتر بود ایشان در هالیوود کار میکردکه مرجع داستانهای دروغین و در جلوی چشم انسان واقعیتهایی را دروغ حساب میکردند