چراما شيعيان با «اهل تسنن» اختلاف پيدا کردهايم و سرچشمه اختلاف کجا و از چه زماني شروع شده است؟
پاسخ: سرچشمه اختلاف و زمان پيدايش آن بحسب ظاهر از آن وقتي است که رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم در بستر بيماري و در حال احتضار بود و عدّهاي از رجال که در بين آنها عمر بن خطاب نيز بود، نزد آن حضرت جمع بودند.
در صحيح بخاري هفت روايتبا اندک تفاوتي نقل شده که: رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم در آن حال بيماري فرمود: بياييد و کاغذي بياوريد تا چيزي براي شما بنويسم که بعد از آن هرگز گمراه نشويد، عمر بن خطاب گفت: درد بر رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم غلبه کرده است و کتاب خدا نزد ما موجود است و همان کتاب خدا ما را کفايت ميکند، همين که عمر اين حرف را زد، بين حاضرين اختلاف افتاد و کار به نزاع و خصومت کشيد و هر کس چيزي ميگفت، برخي ميگفتند کاغذ بياوريم تا رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم بنويسد و برخي حرف عمر را ميزدند و همهمه و سر و صدا بالا گرفت، حضرت فرمود: «قُومُوا عَنّي» از نزد من برخيزيد و دور شويد، سزاوار نيست نزد من با هم نزاع کنيد، ابن عباس خارج شد و سخت گريه ميکرد و ميگفت: همه مصيبتها از اينجا شروع شد که نگذاشتند رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم نامه بنويسد و بين او و نوشتن نامه حائل شدند.
اين روايت در صحيح بخاري در هفت مورد با کمي تفاوت آمده است.
1 - در کتاب «العلم» [1] با جمله: قال عمر: ان النبي صلي الله عليه وآله وسلم غلبه الوجع و عندنا کتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا... آمده است.
«عمرگفت درد بر پيامبر غلبه کرده و کتاب خدا نزد ما موجود است و کفايت ميکند ما را پس بين حاضرين اختلاف افتاد.»
2 - در کتاب «الجهاد و السير» [2] آمده است. در اين روايت است که: «ابن عباس زياد گريه کرد بطوري که ريگها از اشک چشم او تَر شد» نيز در اين روايت است که حاضرين با هم نزاع کردند: «فتنازعوا».
3 - در کتاب «الجزية و الموادعة» [3] آمده و اين روايت شبيه روايت قبل است.
4 - در کتاب «المغازي» [4] آمده است اين روايت و روايت دوم با کمي اختلاف نقل شده است.
5 - در کتاب «المغازي» [5] آمده و شبيه روايت دوم است.
6 - در کتاب «المرض» [6] آمده و در اين روايت است که:
«لمَّا حُضِرَ رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و في البيت رجال فيهم عمر بن الخطاب، قال النبي صلي الله عليه وآله وسلم «هَلُّمَ اکتب لکم کتاباً لاتضلّوا بعده» فقال عمر: ان النبي صلي الله عليه وآله وسلم قد غلب عليه الوجع و عندکم القرآن حسبنا کتاب اللَّه فاختلف اهل البيت فاختصموا...»
7. در کتاب «الاعتصام بالکتاب و السنة» [7] آمده است، اين روايت مانند روايت قبل است.
در اينجا از باب نمونه يکي از آن روايات را عيناً ميآورم.
عن ابن عباس قال: «لمَّا حُضِرَ النّبي صلي الله عليه وآله وسلم و في البيت رجال فيهم عمر بن الخطاب، قال: «هَلُّمَ اَکتُب لکم کِتاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعدَه» قال عُمر: إنَّ النّبي صلي الله عليه وآله وسلم غَلَبَه الوَجَع و عِنْدَکُم القُرآنُ، فحسبُنا کتابُ اللَّه.
و اختلفَ اَهْلُ البَيتِ. اخْتصَمُوا، فَمنهم من يقول: قَرِّبُوا يَکتب لکم رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم کتاباً لن تَضِلُّوا بَعْدَه، و منهم مَن يقولُ ما قالَ عُمر، فَلَمَّا اَکثَروا اللَّغَطَ [8] وَ الاخْتلافَ عند النَّبي صلي الله عليه وآله وسلم قال: «قُومُوا عَنّي» قال عُبيدُ اللَّه: فکان اِبْنُ عَبَّاسٍ يَقولُ: اِنَّ الرَّزيَّةَ کُلَّ الرَّزيَّةِ ما حالَ بَينَ رَسُول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و بَيْنَ اَنيکتُب لَهُم ذلکالْکِتابَ مِنْ اِخْتِلافِهِم ولَغَطِهِم.» [9] .
ابن عباس گفت: وقتي رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم در حال احتضار بود، و در خانه [آن حضرت] مرداني بودند و در بين آنها عمر بن الخطاب نيز حضور داشت، رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: بياييد بنويسم براي شما نوشتهاي که بعد از آن گمراه نشويد، عمر گفت: درد بر رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم غلبه کرده و نزد شما قرآن هست، پس کتاب خدا ما را کفايت ميکند، و کساني که در خانه بودند اختلاف کردند، با هم خصومت و دشمني کردند، پس برخي ميگفتند: بياوريد تا رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم کتابي بنويسد، که بعد از آن گمراه نشويد، و برخي حرف عمر را ميزدند، پس وقتي همهمه و سر و صدا را زياد کردند ونزد آنحضرتاختلاف نمودند، رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «از نزد من برخيزيد» عبيداللَّه [راوي حديث]گويد: پس ابن عباس ميگفت: بدرستي که مصيبت و همه مصيبتها آن است که حائل شد بين رسولاللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و بين اينکه براي آنها آن نوشته را بنويسد از جهت اختلاف آنها و همهمه و سر و صداي آنها.
اين روايات در صحيحترين کتابهاي اهل تسنن موجود است. [10] و به چند مطلب بسيار مهمّ و غير قابل انکار دلالت دارند:
اول اينکه: رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم کساني را که دور بسترش جمع بودند و همه مسلمانان را در معرض ضلالت و گمراهي ميديد و به حاضرين خطاب کرد و فرمود: بنويسم تا شما هرگز گمراه نشويد. «لن تضلّوا ابداً».
دوم اينکه: وقتي نامه رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم نوشته نشد، قهراً حاضرين يعني کساني که گرد بسترش جمع بودند از ضلالت و گمراهي مصون نماندند، چون آنچه طبق فرموده آن حضرت آنها را از گمراهي نجات ميداد همان نامه بود که نوشته نشد.
سوم اينکه: اختلاف در همان جلسه و از همان زمان شروع شد. «فاختلفوا».
چهارم اينکه: نزاع و کشمکش و خصومت و دشمني از همان موقع و در همان جلسه شروع شد.
پنجم اينکه: حرف عمر و سر و صداها پس از آن، چنان رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم را با آن حال بيماري، ناراحت کرد که فرمود: از نزد من برويد و آنان را طرد کرد، «قُومُوا عنّي».
ششم اينکه: ابن عباس که خود حاضر و ناظر ماجرا بود و از سويي اهميّت آن نوشته را ميدانست و ميفهميد شديداً از وضع پيش آمده گريه ميکند و از حوادث تلخ و تأسف باري که بعدها دامن گير اسلام و مسلمانان ميشود ناراحت است و تصريح ميکند که همه گرفتاريها، همه مصيبتها از حائل شدن بين رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و نوشتن آن حضرت بوجود آمد.
بنابراين به نظر ميرسد، سرچشمه همه اختلافات و خصومتها، که بين مسلمانان رخ داد از همينجا سرچشمه گرفته است.
۴ نظر:
عمر شخصیتی جاه طلب بود و اگر نبود کار او تمام دنیا مسلمان و خدا جو و در کمال مهربانی و محبت کنار هم زندگی میکردند متاسف کار وی
اهل سنت چرا جوابی ندارند
جوابی ندارند که بدند فقط هارت و پورت میکنند
بعدا هم کافر ما میشیم
با سلام.
اهل سنت واقعا اهل علم نيستند.
فقط تعصبات بيخود دارند.
جالب اينجاست كه در كتاب هاي خود روايات اهل بيت و واقعه غدير و ...
قبول دارند. اما خودشون به كتاب هاشون هم اعتماد ندارند.
خدا هدايتشون كنه.
به ما هم سر بزنيد
ارسال یک نظر