آيا مذهب تشيع به وسيله عبد اللّه بن سبا تأسيس شده است؟


برخي از نويسندگان از روي ناآگاهي يا غرض ورزي، منشأ تشيع را در جاي ديگري جستجو كرده و يهودي تازه مسلماني به نام «عبدالله بن سبا» را بنيان گذار آن دانسته اند. به گفته ايشان، وي پس از شهادت علي ـ عليه السلام ـ ، كشته شدن ايشان را نپذيرفته و با ترويج افكار انحرافي خويش، مكتب تشيع را پايه ريزي نموده است. خوشبختانه، انديشمندان شيعه اين داستان را از زواياي گوناگون مورد نقد قرار داده، آن را افسانه اي بيش ندانسته اند;[1] برخي از خاورشناسان و محققّان سنّي مذهب نيز بر بي پايگي آن تأكيد ورزيده اند. «روايتگر داستان افسانه اي عبدالله بن سبا» راوي اين داستان، شخصي است به نام سيف بن عمر كه به تصريح تذكره نويسان اهل سنت، شخصي دروغگو و غير قابل اعتماد بوده است.[2] نه تنها اين افسانه، احاديث ديگري كه از اين راوي گزارش گرديده است، نيز سست پايه و بي مايه اند و چهره اي ناپسند از اسلام و مسلمين به تصوير مي كشند.[3] توضيح اين كه: اكثر مورخين و نويسندگان، اين داستان را مستقيم، يا غير مستقيم از تاريخ طبري نقل كرده اند; طبري نيز آن را از سيف بن عمر تميمي كوفي روايت مي كرده است. سيف بن عمر از قبيله اسد، و از معروف ترين افراد به كذب و دروغ سازي است. او در اثر خصوصياتي چون تعصب قبيله اي، روابطي كه با حاكمان و زورمندان آن روزگار داشت و كفري كه در دلش پنهان كرده بود، دروغ هاي بسياري را در كتاب هاي تاريخي و روايي اهل سنت وارد كرده است و عجيب اين است كه علماي اهل سنت، در عين حال كه او را فردي كذاب و غير قابل اعتماد و زنديق مي دانند، باز هم در كتاب هايشان روايات سراسر دروغي چون افسانه عبداللّه بن سبا را ذكر مي كنند. البته چنان كه متذكر شديم، اين افسانه تنها دروغي نيست كه از سيف بن عمر در كتاب ها پراكنده شده است، بلكه او براي مخدوش جلوه دادن چهره، اسلام داستان هاي زيادي در رابطه با جنگ هاي اسلامي ساخته كه از بسياري از اين جنگ ها و قهرمان هاي آن، هيچ اثر و نشاني در تاريخ اسلام و روايات فريقين ـ جز از طريق سيف بن عمر ـ نيامده است. او در اين داستان ها از اسلام چهره اي خونريز، وحشي، زورگو و با قساوت ترسيم مي كند. علاّمه عسگري در كتاب هاي «افسانه عبد اللّه بن سبا» و «يك صد وپنجاه صحابه ساختگي» ثابت كرده اند كه علاوه بر عبداللّه بن سبا يك صد و پنجاه نفر ديگر از قهرمان ها و همچنين بسياري از جنگ ها و روزهاي مهم در روايات سيف بن عمر، كاملاً خيالي بوده و هيچ اثري از آن ها در تاريخ نيست. سيف بن عمر و عبدالله بن سبا از منظر علماي اهل سنّت اكنون سيف بن عمر را از منظر علماي اهل سنت بررسي مي نماييم، ولي به جهت اختصار، تنها به فهرست علما و رجال اهل سنت كه سيف بن عمر را تضعيف كرده و او را متهم به كذب و زندقه نموده اند اشاره مي كنيم:[4] 1. يحيي بن معين (متوفي 233هـ.ق) درباره او مي گويد: حديث او ضعيف و سست است. 2. نسائي صاحب صحيح (متوفي 303هـ. ق) او را تضعيف كرده و مي گويد: حديثش را ترك كرده اند، نه مورد اعتماد است و نه امين و.... 3. ابو داود (متوفاي 275 هـ . ق) مي گويد: حديث او بي ارزش است، او بسيار دروغگو است. 4. ابن ابي حاتم (متوفاي 327 هـ . ق) گفته : حديثش را ترك كرده اند. 5. ابن السكين (متوفاي 353هـ . ق) گفته: ضعيف است. 6. ابن حبان (متوفاي 354 هـ . ق) گفته: حديث هايي كه خود جعل مي كرده را از زبان شخص موثقي نقل مي كرده است . و نيز گويد: سيف متهم به زندقه است وگفته اند حديث جعل مي كرده است. 7. دار قطني (متوفاي 385 هـ . ق) گفته: ضعيف است، حديثش را ترك كرده اند . 8. حاكم (متوفاي 405هـ . ق) گفته: حديث اورا ترك كرده اند، متهم به زندقه است. 9. فيروز آبادي صاحب قاموس (متوفاي 817هـ .ق) گفته: او ضعيف است. 10. ابن حجر (متوفاي 852هـ .ق) گفته: او ضعيف است. 11. سيوطي (متوفاي 911هـ . ق) گفته: او بسيار ضعيف است. 12. صفي الدمع (متوفاي 923هـ .ق) گفته: او را ضعيف شمرده اند. اما عبدالله بن سبا دكتر طه حسين، نويسنده نابينا و سنّي مذهب مصري، ابن سبا را شخصيتي خيالي وئ ساخته و پرداخته دشمنان كينه توز مي داند و همچنين مي افزايد كه اگر بر فرض، وجود حقيقي وي را بپذيريم، نمي توانيم او را منشأ چنان تحولاتي بدانيم[5]. انديشمندان ديگري نيز بر اسطوره اي بودن شخصيت عبدالله بن سبا تأكيد كرده و براي اثبات اين ادعا شواهد فراواني گردآوري نموده اند.[6] به هر صورت اثبات وجود تاريخي چنين شخصي، اين نكته را كه وي بنيان گذار مكتب تشيع بوده به اثبات نمي رساند; زيرا او نه تنها بنيانگذار مكتب تشيع به شمار نمي رود، بلكه همواره مورد لعن و نفرين شيعيان بوده است. فرقه اي به نام «سبئيه» را پايه ريزي نموده كه به دليل آن كه حضرت علي ـ عليه السلام ـ را در جايگاه خداوندي مي نشانند، خارج از زمره مسلمانان اند. به گفته عبدالقاهر بغدادي (متوفاي 429 هـ. ق) علي ـ عليه السلام ـ در پي آن بود كه حكم الهي را در باره عبدالله بن سبا جاري سازد و به خاطر ارتداد به قتلش برساند، اما به منظور رعايت مصلحت جامعه اسلامي كه خود را براي نبرد با اهل شام آماده مي ساخت، از كشتن وي صرف نظر كرده به مدائن تبعيدش نمود.[7] محمد ابوزهره، يكي ديگر از نويسندگان مشهور و معاصر اهل سنت بر سخنان بغدادي مهر تأييد نهاده مي افزايد: شيعيان، عبدالله بن سبا را از خود نمي دانند و حتي مسلمانش نمي خوانند، ما نيز با ايشان هم آواييم و جز اين سخني نمي گوييم.[8][ [1] . براي نمونه: ر. ك: العسكري، مرتضي، عبدالله بن سبا، بيروت، دار الزهراء، چاپ پنچم، 1403 ق، ج 102؛ سبحاني، جعفر، بحوت في الملل و النحل، قم، لجنة ادارة الحوزه العلمية، 1372 ش، ج 6، ص 140-123. [2] . ر.ك: ابن حجر العسقلاني، تهذيب التهذيب، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ دوم، 1413 ق، ج 2، ص 470 و محمد بن عثمان الذهبي، ميزان الاعتدال، بي جا، دارالفكر العربي، بي تا، ج 2، ص 445. [3] . عبدالله بن سبا، پيشين. [4] . براي تحقيق بيشتر در اين مورد به كتاب عسگري، افسانه عبداللّه بن سبا و يكصد و پنجاه صحابي ساختگي، مراجعه بفرماييد. [5] . طه حسين، علي و فرزندانش، ترجمه محمد علي شيرازي، تهران، انتشارات گنجينه، چاپ پنچم، 1367 ش، ص 109. [6] . براي آگاهي از دلايل اسطوره اي بودن شخصيت ابن سبا، ر.ك: عبدالله بن سبا، پيشين، ج 2-1. [7] . البغدادي، عبدالقاهر، الفرق بين الفرق، بيروت، دارالمعرفة، چاپ دوم، 1417 ق، ص 29-28 و 214-213. [8] . محمد ابوزهرة، تاريخ المذاهب الاسلامية، القاهرة، دارالفكر العربي، بي تا، ص 35.( اندیشه قم )
ارسال شده در تاریخ 10/8/88

هیچ نظری موجود نیست: