در ميان شاگردان من از اهل سنت هستند چگونه با استناد به قرآن مساله ی شستن دستها را در وضو توضیح بدهم؟

يكي از مسائل اختلاقي كه ميان اهل تشيع و تسنن در وضو جلب نظر مي كند، كيفيت شستن دستهاست، شيعيان در هنگام شستن، از آرنج شروع مي كنند و به سر انگشتان ختم مي نمايند، در حاليكه معمولاً مردم عادي از اهل تسنن، دست ها را به طور معكوس مي شويند، يعني از دست شروع مي كنند و به آرنج پايان مي دهند.
البته اين اختلاف ريشه اي نيست، بسياري از فقهاي اهل سنت كيفيت شستن دست ها را به طريق شيعه صحيح مي دانند. و حتي در پاره اي از موارد، ابتدا نمودن از ارنج را مستحب دانسته اند. ابوالقاسم صيمُري و «ماوردي» در «حاوي» مي گويند: «پس اگر كس ديگري هنگام وضو برايش آب مي ريزد، مستحب است كه براي ريختن آب از آرنج به طرف سرانگشتان شروع كند و كسي كه آب مي ريزد در سمت چپ وضو گيرنده قرار گيرد.»[1]
همچنين در كتاب «الفقه علي المذاهب الاربعه» چنين آمده است: «در جايي كه از آفتابه استفاده مي شود يا اينكه شخصي برايش آب بريزد، مستحب است كه از آرنج شروع كند.»[2]
علاوه بر اين، اكثر فقهاي بزرگ اهل سنت، ابتدا كردن از سر انگشتان را واجب نمي دانند و معتقدند كه اين عمل مستحب است.[3]
نكته اي را كه بايد توجه داشت، اين است كه آرنج بايد شسته شود، چنانكه روايات از طريق شيعه و سني بر اين مطلب دلالت دارد. از جابر روايت شده كه گفت: هر گاه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ وضو مي گرفت، آب را بر آرنج دست مي گذرادند.»[4]
از آية شريفه كه مي فرمايد: اي كسانيكه ايمان آورده ايد هنگامي كه براي نماز بپاخاستيد صورت و دستها را تا آرنج بشوئيد.»[5] نيز همين مطلب استفاده مي شود، زيرا «الي» در آيه به معني «مع» و همراهي و ضميمه شدن آرنج را به مقدار لازم براي شستشو مي فهماند. علماي لغت و نحو[6] و همچنين فقها بر اين مطلب تصريح كرده اند. استعمال «الي» به معناي «مع» (يعني همراه) منحصر در اين آيه شريفه نيست، زيرا هم در كلام الله مجيد و هم در كلام عرب، چنين استعمالي فراوان به چشم مي خورد، خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد: «لا تأكلوا اموالهم الي اموالكم» يعني «مع» اموالكم[7] به هر حال، شكي نيست كه مفاد آيه شريفه آن است كه دست ها را بايد با آرنج ها شست و از كلمة «الي» معناي معيت استفاده مي شود. ولي غير از اين مطلب ظهور آيه شريفه دلالتي بر كيفيت شستن دست ندارد.
به عبارت ديگر كلمة «الي» غايت مغسول (دست ها) است نه غايت غسل (شستن). يعني آيه درصدد بيان مقدار واجب شستن است. زيرا لفظ «دست» بر موارد زيادي اطلاق مي شود،‌گاهي در خصوص انگشتان به كار مي رود، همانند آية سرقت[8]، زماني بر مچ دست، همانند آية تيمم[9] در مواردي بر آرنج به پايين همانند آية وضو[10]، هنگامي نيز بر شانه به پايين اطلاق مي گردد همانند بسياري از استعمالات عرفي.
خداوند متعال با كلمة «الي» اراده نموده كه شستن دست را تاريخ محدود نمايد و در صدد بيان كيفيت شستن نيست بلكه بيان كيفيت آن را به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و ائمه ـ عليهم السلام ـ واگذارد نموده است. اين امر نظير آن است كه انسان به رنگكار مي گويند: ديوار را تا سقف رنگ كن، اين بدان معني نيست كه شروع آن بايد از پايين به بالا باشد.
بنابراين از آيه مباركه كيفيت و چگونگي شستن استفاده نمي شود و لكن در روايات ائمه اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به طور روشن و واضح ذكر شده كه در هنگام وضو دستها بايد از مرفق به پايين شسته شود.[11]
بديهي است كه روايات اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ، بهترين دليل و حجت براي همة مسلمانان است زيرا در حديث شريف «ثقلين» كه مورد اتفاق و قبول شيعيان و اهل سنت مي باشد، اهل بيت ـ عليهم السلام ـ توسط پيامبر(ص) عِدل قرآن قرار داده شده و مسلمانان را سفارش نموده است كه به قرآن و اهلبيت ـ عليهم السلام ـ با هم تمسك نمايند.[12]
علاوه بر اين، شستن دستها از پايين به بالا خلاف طبيعت، عرف و عادت مي باشد مثل اين مي ماند كه انسان در وقت غسل نيز از پاها شروع نموده تا سر ادامه دهد. روشن است كه چنين عملي مشكل و قابل تحقق نيست. و مخالف طبيعت كار مي باشد.
در نتيجه مي توان گفت:
اولاً: از آيه مباركه چگونگي شستن دست ها استفاده نمي شود، چون كلمة «الي» به معناي «مع» (همراه) مي باشد نه به معني انتها.
ثانياً: بسياري از فقها و مجتهدين اهل سنت شستن دست ها را به نحوة شيعيان جايز مي دانند و اين خود دليل بر اين است كه در قرآن كيفيت شستن دست ها ذكر نشده است.
ثالثاً: در روايات اهلبيت ـ عليهم السلام ـ كيفيت و چگونگي شستن دست ها ذكر شده است و ما ملزم به پيروي مفسران واقعي قرآن هستيم.
رابعاً: شستن دست ها از پايين به بالا خلاف طبيعت و عرف و عادت مي باشد. و بعيد است كه شرع چنين دستوري داده باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. وضوي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ، شهرستاني.
2. پاسخ به 60 پرسش، موسسه مذاهب اسلامي.


[1] . النووي، ابي ذكريا محي الدين بن شرف، المجموع، بيروت، دارالفكر، بي تا، ج1، ص394.
[2] . جزيري، عبدالرحمن، الفقه علي المذاهب الاربعه، مبحث سنة الوضوء، مصر، بي تا، ص 72.
[3] . همان.
[4] . رافعي، عبدالكريم، فتح العزير، دارالفكر، ج1، ص347.
[5] . مائده/6.
[6] . نساء/2.
[7] . ابن هشام، جمال الدين، مغني الليب، قاهره، بي تا، بي نا، ج1، ص74.
[8] . مائده/6.
[9] . نساء/43.
[10] . مائده/6.
[11] . حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت ـ عليهم السلام ـ ، بي تا، ج1، ص406.
[12] . هندي، متقي، كنز العمال، بيروت، موسسه الرساله، بي تا، ج12، ص641.

( اندیشه قم )
ارسال شده در تاریخ 11/8/88

هیچ نظری موجود نیست: